اخلاص در کنار بصیرت!
عزیزان بسیجى این را قدر بدانند و ارکان بسیجى بودن را در خودشان تقویت کنند. بسیجى بودن ارکانى دارد. همهى ما باید این ارکان را روزبهروز در خودمان تقویت کنیم جوانان عزیز! بارها گفتیم که در درجهى اول، روحیهى اخلاص و روحیهى بصیرت است. این اخلاص و بصیرت روى هم اثر میگذارند. هرچه بصیرت شما بیشتر باشد، شما را به اخلاص عمل نزدیکتر میکند. هرچه مخلصانهتر عمل کنید، خداى متعال بصیرت شما را بیشتر میکند. «اللَّه ولىّ الّذین امنوا یخرجهم من الظّلمات الى النّور»؛ خدا ولى شماست. هرچه به خدا نزدیکتر شوید، بصیرت شما بیشتر خواهد شد و حقایق را بیشتر مىبینید. نور که بود، انسان میتواند واقعیات و حقایق را مشاهده کند. وقتى نور نباشد، انسان واقعیات را هم نمیتواند ببیند؛ «والّذین کفروا اولیائهم الطّاغوت یخرجونهم من النّور الى الظّلمات». وقتى طغیان جلوى چشم انسان را بگیرد، وقتى هوىهاى نفس - که طاغوت حقیقىاند و در وجود خود ما بدتر از فرعونند - جلوى چشم ما را بگیرند، وقتى جاهطلبىها و حسادتها و دنیاطلبىها و هوىپرستىها و شهوترانىها جلوى چشم ما را بگیرند، واقعیات را هم نمیتوانیم مشاهده کنیم.
دیدید بعضىها نتوانستند واقعیاتِ جلوى چشم را ببینند، نتوانستند تشخیص بدهند. در فتنهى طراحىشدهى پیچیدهى سال 88 حقایقى جلوى چشم مردم بود؛ نگذاشتند یک عدهاى این حقایق را ببینند، بفهمند؛ ندیدند، نفهمیدند. وقتى در یک کشور فتنهگرانى پیدا میشوند که براى جاهطلبى خودشان، براى دست یافتن به قدرت، براى رسیدن به اهدافى که به صورت آرزو در وجود خودشان متراکم و انباشته کردند، حاضر میشوند به مصلحت یک کشور، به حقانیت یک راه پشت کنند و لگد بزنند؛ کارى میکنند که سردمداران غربى و دشمنان درجهى یک ملت ایران به هیجان مىآیند و سر شوق مىآیند و از آنها حمایت میکنند، این یک حقیقت روشن است؛ این چیزى نیست که وقتى نور هست، انسان آن را نبیند؛ اما بعضى ندیدند، بعضى نمىبینند، بعضى درک نمیکنند؛ بعضى به خاطر ظلمت دل، حتّى درک هم میکنند، اما حاضر نیستند به این فهم ترتیب اثر بدهند؛ اینها همه عوارض هواى نفس است؛ اینها همه نتیجهى امر و نهى همان فرعون درونى ماست، همان فیل مستِ هوى و هوس است که شرع مقدس چکشى از تقوا و ورع به دست مؤمن میدهد که بر سر این فیل مست بکوبد و او را آرام کند. اگر توانستیم این را در وجود خودمان آرام کنیم، آن وقت دنیا نورانى خواهد شد، همه چیز را مىبینیم، چشم ما مىبیند؛ اما وقتى هوىپرستى باشد، نمىبیند. شما که بسیجى هستید، جوان هستید، دلهاى شما پاک است، نورانى است، با صفاى باطنِ خودتان میتوانید این روحیه را، این حالت را در خودتان تقویت کنید. بسیجى باصفاست، نورانى است.
بصیرت شرط لازم و غیر کافی!
در حوادث گوناگون هم ممکن است بصیرت و بىبصیرتى عارض انسان شود. انسان باید بصیرت پیدا کند. این بصیرت به چه معناست؟ یعنى چه بصیرت پیدا کند؟ چه جورى میشود این بصیرت را پیدا کرد؟ این بصیرتى که در حوادث لازم است و در روایات و در کلمات امیرالمؤمنین هم روى آن تکیه و تأکید شده، به معناى این است که انسان در حوادثى که پیرامون او میگذرد و در حوادثى که پیش روى اوست و به او ارتباط پیدا میکند، تدبر کند؛ سعى کند از حوادث به شکل عامیانه و سطحى عبور نکند؛ به تعبیر امیرالمؤمنین، اعتبار کند: «رحم اللَّه امرء تفکّر فاعتبر»؛(نهجالبلاغه، خطبهى 103) فکر کند و بر اساس این فکر، اعتبار کند. یعنى با تدبر مسائل را بسنجد - «و اعتبر فأبصر» - با این سنجش، بصیرت پیدا کند. حوادث را درست نگاه کردن، درست سنجیدن، در آنها تدبر کردن، در انسان بصیرت ایجاد میکند؛ یعنى بینائى ایجاد میکند و انسان چشمش به حقیقت باز میشود.
... خوب، یک نکتهاى در اینجا وجود دارد: گاهى بصیرت هم وجود دارد، اما در عین حال خطا و اشتباه ادامه پیدا میکند؛ که گفتیم بصیرت شرط کافى براى موفقیت نیست، شرط لازم است. در اینجا عواملى وجود دارد:
یکىاش مسئلهى نبود عزم و اراده است. بعضىها حقایقى را میدانند، اما براى اقدام تصمیم نمیگیرند؛ براى اظهار تصمیم نمیگیرند؛ براى ایستادن در موضع حق و دفاع از حق تصمیم نمیگیرند. البته این تصمیم نگرفتن هم عللى دارد:
گاهى عافیتطلبى است،
گاهى تنزهطلبى است،
گاهى هواى نفس است،
گاهى شهوات است،
گاهى ملاحظهى منافع شخصى خود است،
گاهى لجاجت است. یک حرفى را زده است، میخواهد پاى این حرف بایستد، به خاطر اینکه ننگش میکند از حرف خودش برگردد؛ که فرمود: «لعن اللَّه اللّجاج»؛ لعنت خدا بر لجاجت.
افرادى هستند اطلاع هم دارند، واقعیت را هم میدانند؛ در عین حال کمک میکنند به جهتگیرىهاى مخالف، جهتگیرىهاى دشمن. خیلى از این کسانى که پشیمان شدند و راه را برگشتند، یک روزى به شکل افراطى انقلابى بودند؛ اما یک روز شما مىبینید درست در نقطهى مقابل آن روز ایستادهاند و در خدمت ضد انقلاب قرار گرفتهاند! این به خاطر همین عوامل است:
هویهاى نفسانى، شهوات نفسانى، غرق شدن در مطالبات مادى.
عامل اصلى اینها هم:
غفلت از ذکر پروردگار،
غفلت از وظیفه،
غفلت از مرگ،
غفلت از قیامت است؛
اینها موجب میشود که بکلى صد و هشتاد درجه جهتگیرىشان عوض شود.
...من میخواهم به شما جوانها عرض کنم؛ شما براى اینکه ایران اسلامى را بسازید، یعنى هم ملت و میهن عزیز و تاریختان را سربلند کنید، هم وظیفهى خودتان را در مقابل اسلامِ باعظمت انجام دهید - که امروز اگر کسى براى سربلندى ایران اسلامى تلاش کند، هم به میهن خود، به ملت خود، به تاریخ خود خدمت کرده است، هم به اسلام عزیز که مایهى نجات بشریت است، خدمت کرده - باید بیدار باشید، باید هوشیار باشید، باید در صحنه باشید، باید بصیرت را محور کار خودتان قرار دهید. مواظب باشید دچار بىبصیرتى نشوید.
مردم ایستاده اند !
یک نگاه هم به وضعیت داخلى خود ما، یعنى وضعیت جمهورى اسلامى:
چه در داخل، چه در خارج. به نظر من در این سه دههى پرافتخارى که بر نظام جمهورى اسلامى گذشته است، حملات زیادى به ما شد؛ حملات ساختارشکنانه، حملات معارضهى جدى با هویت اسلامى، روح اسلامى، روح انقلابى. خیلى در این سى سال به ما حمله شده. به شعارهامان دستاندازى کردند؛ شعارهامان را تحریف کردند، خیلى اوقات شعارهامان را غلط معنا کردند. خیلى اوقات تلاش شد - تلاشهاى سازماندهى شده، نه تلاش فردى - براى اینکه مردم را نسبت به اصل انقلاب مسئلهدار کنند. در آن گذشتهاى که چندان هم از ما دور نیست، بارها قانونشکنى کردند، بارها براى قانونشکنىها عناوین و ظواهر و بهانههاى موجه درست کردند، تراشیدند؛ کارهاى گوناگونى انجام گرفت. ولى مردم و انقلاب ایستادند؛ انقلاب ایستاد، مردم ایستادند، مسئولین مؤمنى که در میان این مجموعهى عظیم حضور فعالى داشتند، ایستادند، روشنگرى کردند، و بحمداللَّه انقلاب پیش رفت و نتوانستند کارى انجام بدهند. لذا شما ملاحظه کردید مردم در این انتخابات اخیر به حرفهاى داراى صبغههاى غیر اسلامى و غیر دینى دل ندادند. اینها خیلى مهم است. مردم رفتند سراغ آن کسى که شعارهاى انقلابى میداد، شعارهاى اسلامى میداد، شعارهاى ضد تجملگرائى میداد، شعارهاى عدالت اجتماعى میداد. این نشاندهندهى بیدارى مردم است. مردم اینها را دوست دارند. مردم به ما احترام میگذارند، چون اسلام را دوست دارند، ما را مظهر اسلام و مبیّن اسلام میدانند.
این خصوصیت مردم ماست. این خیلى اهمیت دارد. سى و یکى دو سال دائم علیه انقلاب کار شده، در عین حال مردم ایستادهاند و شعارهاى انقلاب، امروز زنده است. حرفهاى امام، امروز حرفهاى رائج است؛ سکهى رائج است. کسانى که میخواهند در بین مردم سرى بلند کنند، حرفهاى امام را تکرار میکنند؛ خودشان را مستند به امام نشان میدهند. یک روز خلاف این بود؛ یک روزى که چندان دور نیست از ما، کسانى بودند که تظاهر میکردند به مخالفت با امام؛ رفتند گفتند انقلاب دفن شد! صریحاً اعلام کردند. عدهاى گفتند که بایستى مردم را از خدا جدا کرد! اینها را صریح پشت بلندگو آن روز میگفتند. امروز جرأت نمیکنند اینها را بگویند. امروز آن کسانى که با مردم میتوانند حرف بزنند، تریبون دارند - یا از هر وسیلهاى استفاده میکنند - دم از امام و دم از انقلاب و دم از شعارهاى امام میزنند؛ حالا با شیوههاى خاص. این خیلى مهم است. این نشاندهندهى این است که سکهى رائج در کشور و روش مقبول، روش امام است و راه انقلاب است. این خیلى چیز بزرگى است.
خب، البته گفتیم مردم ایستادند، آخرین نمونهاش هم همین فتنهى سال 88 بود؛ مردم ایستادند. همان کسانى که به کسان دیگرى غیر از منتخَب رأى داده بودند، همانها هم در مقابل آنها ایستادند. لذا دیدید در 9 دى، در 22 بهمن، همه شرکت کردند؛ همه آمدند. این نشاندهندهى این است که فتنهگران و فتنهانگیزان یک اقلیت معدودند؛ منتها دروغ گفتند، خواستند مردم را دنبال خودشان بکشانند. اولِ کار موفق هم شدند؛ بعد که چهرهشان آشکار شد، نقابشان در خلال حرفها و کارهاى گوناگون افتاد، مردم از اینها رو برگرداندند. بنابراین، مردم ایستادهاند.
دگرگون جلوه دادن واقعیات!
آنچه که براى فهم درست قضایا لازم است، از جمله این است که ببینیم دشمن چه خطى را دارد دنبال میکند. امروز یکى از خطوط اصلى کار دشمن - که از عناصر مهم جنگ نرم به حساب مىآید - این است که واقعیات را دگرگون جلوه دهد، حوادث گوناگون را دگرگون جلوه دهد. خود تبلیغاتى که دشمن در این زمینه انجام میدهد، نشانهى ضعف اوست. دشمن هر جا که در میدان واقعیت دچار مشکل میشود و کم مىآورد، بر حجم تبلیغات مىافزاید. امروز اگر کسى کارهاى دشمن را در عرصهى عظیم شیوههاى تبلیغاتى ملاحظه کند؛ از وسائل اینترنتى گرفته تا وسائل صوتى و تصویرى، تا بلندگوهائى که در جاهاى مختلف دارند - در داخل هم دارند - مىبیند یک قلم عمده این است که حوادث کشور را دگرگون جلوه دهند؛ وضع کشور را مأیوسکننده، ناامید کننده، رو به زوال، رو به انحطاط، رو به بنبست نشان دهند. تلاش زیاد آنها در این زمینه، خود نشانهى ضعف آنها در میدان واقعیت است.
دشمن در همهى دوران سى ساله، این تلاش را داشت؛ البته امروز بیشتر است. امروز چون مسئولین کشور و دولتى که بر سر کار است، شعارهاى انقلاب را پررنگتر و جدىتر مطرح میکند؛ خط امام، خط انقلاب، خط کار براى مردم، امروز کاملاً برجسته و پررنگ است؛ مسئولین احساس میکنند با مردمند، از جنس مردمند، مردم هم این را احساس میکنند، بنابراین تبلیغات بیشتر است. امروز اگر به تبلیغات دشمن نگاه کنید، مىبینید اگر در مسائل اقتصادى اظهارنظر میکنند، همهى حرفشان این است که بنبست است، گره ناگشودنى است، اشکالات فراوان است، فردا چنین خواهد شد. یک عدهاى هم این مسائل را باور میکنند و همانها را در داخل تکرار میکنند. قبل از شروع انتخابات و آن قضایاى فتنه، بعضى از کسانى که بعداً امتحان خودشان را در فتنه دادند، به ما مراجعه میکردند که آقا سال آینده، سال سختى است - یعنى همان سال 88 - از لحاظ اقتصادى چنین است، چنان است؛ فضا را تنگ، تاریک، مشکل، غیر قابل عبور جلوه میدادند؛ مسئولین را یک جور میخواستند دلسرد کنند، مردم را یک جور. این تبلیغات نشانهى این است که آنها از این حرکت عظیم و پرشتابِ مسئولین و مردم عقب ماندند. پس اگر چنانچه این جهتگیرى دشمن دانسته شد، نگاه انسان به واقعیت، نگاه درستى خواهد شد؛ نگاه نافذى خواهد شد.
یا در زمینهى سیاست خارجى، سیاست بینالمللى، در بعضى از همین مطبوعات خودمان هم شما دیدید؛ در اظهارات سال گذشتهى بعضى از اصحاب فتنه هم مشاهده کردید؛ هى تکرار میکردند که آقا ما در دنیا ذلیل شدیم، جمهورى اسلامى در دنیا بىآبرو شده، بىارزش شده، چه شده، چه شده. امروز وقتى به واقعیت نگاه میکنیم، مىبینیم روزبهروز آبروى جمهورى اسلامى در میان ملتهاى گوناگون دنیا - مسلمان و غیر مسلمان - افزایش پیدا کرده است. دشمنان ملت ایران این را میدانند، میفهمند، احساس میکنند؛ البته کتمان میکنند.
شکاف بین ملت!
در سال گذشته ملت ایران از یک امتحان عبور کرد، از یک فتنه عبور کرد. این معنایش فقط این نیست که حالا همه فهمیدند ملت ایران قوى است؛ بلکه معناى مهمتر آن این است که با این حرکت، با این قدرت بر عبور از فتنه و محنت، این ملت یک وضع جدیدى پیدا کرد؛ یک توانائى تازهاى در او به وجود آمد. تمام طول عمر انسان، قدم به قدم امتحانهاست. اگر ما بتوانیم بر هواى نفس خود غالب بیائیم، بتوانیم بصیرت خود را به کار بگیریم، بتوانیم موقع را بشناسیم، بدانیم کار لازم چیست و آن را انجام دهیم، این در ما یک مرتبهى جدیدى از حیات به وجود مىآورد؛ این یک تعالى است، یک ترقى است.
براى مقابلهى با یک چنین ملتى، اینها هم به همین نکتهاى که شما به آن توجه کردید، توجه میکنند: ایجاد شکاف در میان ملت، به جان هم انداختن آحاد ملت، فاصله ایجاد کردن بین تودهى عظیم مردمى کشور با مسئولین، ایجاد سوءظن، ایجاد بگومگو بر سر قضایاى هیچ و پوچ. یکى از مهمترین اقلام دشمنى دشمنان با انقلاب اسلامى این است؛ باید مراقب بود.
البته اصفهانىها مراقبت کردند. اصفهانىها در قضایاى گذشته خوب عمل کردند. در برابر فتنهى 88، در روز عظیم 9 دى، در آن حرکت خودجوش مردمى، عملکرد درخشانى داشتند. همه باید مراقب ایجاد شکاف، ایجاد فتنه، ایجاد بدبینى نسبت به دستگاه باشند. اینهائى که مىبینید گوشه و کنار، بدون هیچ قیدوبندى، بدون هیچ ملاحظهاى، نظام اسلامى را، دستگاه جمهورى اسلامى را متهم میکنند؛ هرچه از دهنشان در مىآید، به نیابت از دشمن میگویند؛ براى اینکه اگر صداى دستگاههاى تبلیغاتى جبههى ضد اسلام و صهیونیستها و آمریکائىها به گوش کسى نرسید، اینها جبران کنند و همان حرفهاى آنها را به گوش مردم برسانند، اینها به ملت خیانت میکنند؛ این در حقیقت یک خیانت واضح است. مردم را نسبت به یکدیگر، نسبت به مسئولین، نسبت به خدمتگزاران بدبین کردن، فضاى یأسآلود به وجود آوردن، یکى از این راههاست.
قصد عجیب فتنه گران!
در میدان سیاسى، فتنهى سال 88 را جوانهاى ما خواباندند. بیش از عوامل گوناگون دیگر، جوانهاى ما، همین شما دانشآموزها، همین شما دانشجوها نقش داشتید؛ والّا فتنه، فتنهى بزرگى بود. من به شما عرض کنم؛ چند سالى که بگذرد، آن وقت قلمهاى بسته شدهى آگاهان بینالمللى روان خواهد شد، باز خواهد شد، خواهند نوشت. ممکن است من آن روز نباشم، اما شماها هستید؛ خواهید شنید، خواهید خواند که چه توطئهى بزرگى پشت فتنهى سال 88 بود. این فتنه خیلى چیز مهمى بود، قصدشان خیلى قصد عجیب و غریبى بود؛ در واقع میخواستند ایران را تسخیر کنند. اینهائى که عامل فتنه بودند - توى خیابان، یا بعضى از سخنگویانشان - اغلب ندانسته وارد این میدان شده بودند؛ اما دستهائى اینها را هدایت میکرد، نمیفهمیدند. حالا این که چطور بعضىها وارد این میدان شدند، چطور ندانسته به دشمن کمک کردند، خودش تحلیلهاى دقیق روانشناختى دارد؛ اما واقعیت قضیه این است که عرض کردم. این مسئله خیلى کار بزرگى بود؛ این کار را شما جوانها به سامان رساندید.
توى صحنه بمانید عزیزان من! کشور مال شماست. این قلههائى که قبلاً گفتم، متعلق به شماست. در دورانى که شما به کمال سنى رسیدید، انشاءاللَّه این قلهها را خواهید دید و براى ملت خودتان افتخار خواهید آفرید. البته هیچ حرکتى هرگز تمام شدنى نیست. حرکت به سمت قلهها همچنان ادامه دارد و هیچ وقت متوقف نمیشود. مهم این است که یک ملت یاد بگیرد، عادت کند و براى حرکت به سمت کمال و تعالى، عزم راسخ کند. این عزم نبایستى هیچ وقت سستى پیدا کند.
امروز خوشبختانه جمهورى اسلامى و ملت عزیزى که پشت سر این جمهورى هستند و آن را دارند پاسدارى میکنند، از همیشه قوىترند، از همیشه تواناترند. امروز راه ما از همیشه روشنتر است و میدانیم داریم چه کار میکنیم؛ میفهمیم به کجا داریم میرویم؛ دوستانمان را میشناسیم، دشمنانمان را هم میشناسیم.
بیش فعالی جبهه استکبار!
به نظر من، باید با این چشم به این حوادث تلخ نگاه کرد. نه اینکه اهانت به قرآن کار کوچکى است؛ خیلى بزرگ است، خیلى زشت است، خیلى ننگین است؛ اما براى ما باید زنگ بیدارباش باشد، باید حواسمان را جمع کنیم، بفهمیم که: «من نام لم ینم عنه»؛(نهجالبلاغه: نامهى 62) اگر ما اینجا خواب برویم، جبههى دشمن، پشت سنگر خودش معلوم نیست خواب رفته باشد؛ او بیدار است، علیه ما توطئه خواهد کرد.
به نظر من، فتنهى سال 88 هم همین بود؛ براى ما یک زنگ بود، یک زنگ بیدارباش بود. بعد از آنى که در یک انتخاباتى، چهل میلیون شرکت میکنند و همهى ما تا آخر شب، خوشحال، خرسند که پاى صندوقهاى رأى مردم جمع شدند و تا آخر شب رأى دادند - و البته هنوز عدد گفته نشده بود، همه هم لذت میبردند - ناگهان از یک گوشهاى، فتنهاى شروع میشود؛ ما را بیدار میکند؛ میگوید: به خواب نروید، غفلت نکنید، خطرهائى در مقابل شما وجود دارد و آن خطرها اینهاست. به نظر من، همهى حوادث را اینجورى باید نگاه کرد.
در این جلسهى محترم و مکرم، یک نگاهى به مسائل جهانى مرتبط با ما بکنیم:
در مسائل جهانى آن چیزى که از همه واضحتر و بارزتر است، بیش فعال شدنِ جبههى مقابل ماست. بیمارى بیشفعالى یکى از بیمارىهاى کودکان و نوجوانان است. بیشفعالى معناش این است که تحرک، زیاد؛ کارهاى گوناگون انجام میدهند، اما تمرکز نیست، هدف نیست؛ به این در و آن در میزنند. تحرک زیاد، اما بدون هدف و غالباً همراه با ناکامى. این حالت بیشفعالى است. انسان این حالت را امروز در جبههى مقابلِ دشمن مشاهده میکند. مشغول تحرکات گوناگونند: تحریم، قطعنامه، تهمت، جوسازى علیه نظام اسلامى، تقویت معارضان داخلى، به اصطلاح ورزشکارها دوپینگ کردنِ معارضین داخلى، که اینها را همین طور هى با آمپولهاى نیروزا که هیچ تأثیرى هم در تقویت واقعى ندارد و فقط ظاهراً او را فعال میکند، هى تزریق کنند.
پارسال در همان بحبوحهى جریان فتنهى سال 88 شنیدید که یکى از شبکههاى اجتماعى اینترنتى که در ارتباط با معارضین فعال بود: خبرهاى اینجا را ببرند، دستورهاى آنجا را برسانند، همین طور شلوغ کنند، فضا را چه کنند، میخواست موقتاً براى تعمیرات کارش را تعطیل کند، دولت آمریکا مانع شد، گفت شما اگر الان، ولو براى تعمیرات تعطیل موقت بکنید، این به معارضین داخل ایران ضرر میزند؛ جلویش را گرفتند. یعنى تعطیلى موقت را به این شبکهى اجتماعى اجازه ندادند. یعنى کمکهاى اینجورى بود. و انواع و اقسام کمکها و اعانتهایى که به اینها میشود.
امروز، همهى وسائل ارتباطى را به کار گرفتند؛ وسائل سیاسى را به کار گرفتند؛ وسائل فرهنگى را به کار گرفتند؛ وسائل اقتصادى را به کار گرفتند، براى اینکه تحریمها در حق ایران کهنه نشود و وسط راه از کار نیفتد. دولت آمریکا یک مأمور عالیرتبهى اقتصادى و پولى خودش را مخصوصاً مأمور این کار کرده که این همین طور وظیفهاش این است که کمیتههائى را هدایت کند، به این طرف و آن طرف دنیا مسافرت کند، با سران و رهبران کشورها تماس بگیرد و دائم کشورهاى دیگر را علیه ایران وادار کنند. این بیشفعالىِ نظام استکبار و جبههى مقابل نظام اسلامى، امروز به نظر من بارزترین حوادث است.
بنابراین، حوادثى از قبیل آنچه در این مدت براى ما اتفاق افتاده است - چه قطعنامهى 1929، چه این مسئلهى اهانت به قرآن کریم، چه اظهارات صریحاً خصمانهاى که علیه جمهورى اسلامى میکنند، چه آنچه که در سال 88 گذشت، که این هم بلاشک و به طور واضح دست دشمنان مستکبر در این جریان عیان بود - اینها همهاش به خاطر این است که آن طرف احساس میکند که این طرف قوى شده است. این قدرت و قوّت و استحکامى که در این طرف به وجود آمده، آن طرف را میترساند. این در اظهارات خودشان هم هست و دارند میگویند: اگر این کار را نکنیم، ایران قدرت اول خاورمیانه میشود؛ اگر این کار را نکنیم، نفوذ ایران در خاورمیانه زیاد میشود؛ از این حرفها میزنند.
کشور واکسینه شد!
اگر حضور مردم نمیبود، اگر فاصلهى بین مردم و نظام ایجاد میشد، نظام نمیتوانست در مقابل دشمنان مقاومتى بکند. این حضور مستحکم مردم است که پشتوانهى ایستادگى مسئولان است. این، دو تا نقطهى اصلى است؛ دین و مردم. لذا دشمن هم همینها را آماج حملات خود قرار داده است؛ دین را یک جور، وفادارى و اعتقاد مردم را یک جور. اینکه شما ملاحظه میکنید از سالهاى دههى 60، از دوران حیات بابرکت امام، چه دشمنان بیرونى و چه مزدوران یا نوکران بىمزد و منت آنها از داخل، مقدسات دینى را، حقایق دینى را، بیّنات اسلامى را مورد تردید و انکار قرار دادند، این یک چیز تصادفى نبوده است؛ روى این تکیه داشتهاند. این مسئله از ماجراى سلمان رشدى آغاز شد تا فیلمهاى ضد اسلام هالیوودى، تا کاریکاتورها، تا قرآنسوزى، تا حوادث گوناگونى که علیه اسلام در این گوشه و آن گوشه اتفاق افتاد، براى اینکه ایمان مردم را به اسلام و مقدسات اسلامى کم کنند. در داخل کشور، از طرق مختلف، پایههاى ایمان مردم، بخصوص نسل جوان را متزلزل کنند؛ از اشاعهى بىبندوبارى و اباحیگرى، تا ترویج عرفانهاى کاذب - جنس بدلى عرفان حقیقى - تا ترویج بهائیت، تا ترویج شبکهى کلیساهاى خانگى؛ اینها کارهائى است که امروز با مطالعه و تدبیر و پیشبینى دشمنان اسلام دارد انجام میگیرد؛ هدفش هم این است که دین را در جامعه ضعیف کند.
در زمینهى تضعیف وفادارى مردم نسبت به نظام هم کارهاى زیادى میکنند:
» شایعه میسازند، براى اینکه مردم را از مسئولین کشور، از رؤساى قوا مأیوس کنند.
» تخم بدبینى میپراکنند.
» هر کار شایستهى باارزشى که در سطح کشور انجام بگیرد، این را در وسائل تبلیغات گوناگون مورد تردید قرار میدهند.
» اگر ضعفهائى هست، چند برابر میکنند و نقاط قوت را نشان نمیدهند، براى اینکه مردم را ناامید کنند، بخصوص نسل جوان را ناامید کنند.
» افق آینده را در مقابل نسل جوان و مردم تیره و تار نشان میدهند، براى اینکه مردم را از صحنه خارج کنند.
لیکن نکتهى اساسى این است که دشمنان ملت ایران و دشمنان نظام اسلامى در طول این سى و دو سال، همهى تلاشى را که در این دو مورد انجام دادهاند، سرمایهگذارىهاى خسارتبارى بوده است؛ نتیجهاى نگرفتند و شکست قطعى خوردند. آنها خیال میکردند میتوانند مردم را از نظام اسلامى جدا کنند. روزبهروز که گذشته است، مىبینید مردم پایبندىشان به مسائل دینى و ارزشهاى معنوى بیشتر شده است. کِى در کشور ما این همه جوان در مراسم معنوى شرکت میکردند؛ در مراسم عبادى ماه رمضان، در روز عید فطر؟ این اجتماعات عظیم، این روشنبینى مردم در زمینهى مسائل سیاسى سابقه نداشته است. بعد از اهانتى که در روز عاشوراى سال 88 به وسیلهى یک عده تحریک شده نسبت به امام حسین انجام گرفت، دو روز فاصله نشد که مردم در روز 9 دى توى خیابانها آمدند و موضع صریح خودشان را علنى ابراز کردند. دستهاى دشمن و تبلیغات دشمن نه فقط نتوانسته مردم را از احساسات دینى عقب بنشاند، بلکه روزبهروز این احساسات تندتر و این معرفت عمیقتر شده است.
بدون تردید دشمن در جدا کردن مردم از نظام اسلامى شکست خورده است. سال گذشته در انتخابات، چهل میلیون مردم کشور پاى صندوقهاى رأى رفتند. در واقع یک رفراندوم چهل میلیونى به نفع نظام جمهورى اسلامى و به نفع انتخابات انجام گرفت؛ همین بود که دشمن را عصبانى کرد. خواستند با فتنه اثر آن را از بین ببرند، اما این را هم نتوانستند انجام دهند. مردم در مقابل فتنه هم ایستادند. فتنهى سال 88 کشور را واکسینه کرد؛ مردم را بر ضد میکروبهاى سیاسى و اجتماعىاى که میتواند اثر بگذارد، مجهز کرد؛ بصیرت مردم را بیشتر کرد.
منبع: http://www.farsi.khamenei.ir