عَلَم عِلم دست چه کسی است؟!

«باید مغزهاى متفکّرِ استاد و دانشجوى ما بسیارى از مفاهیم حقوقى، اجتماعى و سیاسى را که شکل و قالب غربى آنها در نظر بعضى مثل وحى مُنزل است و نمى‌شود درباره‌اش اندک تشکیکى کرد، در کارگاههاى تحقیقاتىِ عظیمِ علوم مختلف حلاجى کنند؛ روى آنها سؤال بگذارند؛ این جزمیتها را بشکنند و راههاى تازه‌اى بیابند؛ هم خودشان استفاده کنند و هم به بشریت پیشنهاد کنند. امروز کشور ما محتاج این است؛ امروز انتظار کشور ما از دانشگاه این است»رهبر تحول خواه من....


هم دانشگاهی ! سلام.... احتمالا تعجب کردی ، از اینکه دیوار های رنگ پریده دانشگاهمان ، یک نشریه دیواری به خود می بیند.می دانی اشتباهمان کجاست؟از بس زل زدیم به این دیوارهای پیش ساخته! برایمان خط کشی کردند! از پدرانشان گفتند که میمون بودند! از هدفشان گفتند که فقط انسان است ؛ از چشمانی که بسته نگه داشتند تا دنیای تیره و تار خود را نبینند.از عقل هایی که "دایْوِرت" شده روی نفسشان! ...دیــــن؟! آن را هم که فرستادند موزه!


اما در بین این همه هجمه دشمن به داخل اعتقاداتمان ، تعدادی عَلَم عِلم را همچنان بر افراشته نگه داشتند ....آنان که رفتند و بی پلاک شدند و ما ماندیم و انگشت نمای افلاکیان....آخر ما عهد بسته بودیم تا برای خدا باشیم؛چه زود فراموش کردیم! شاید هم از قلیل بودن خودمان و کثرت دشمنان ترسیدیم ....اما خدا گفته و لینصرنّ اللَّه من  ینصره ....


چه بخواهیم و چه نخواهیم این عَلَم امروز به دوش ما گذاشته شده.فراموش نمی کنیم برای بر افراشتن این عَلَم هزینه هایی که ملت پرداخت کرده است.برای یادآوری کافی است چند قدم از دانشگاه خارج شویم و مزار جوانانی را ببینیم که به بهترین وجه تکلیف خود را تشخیص دادند و به امام زمان خود لبیک گفتند و ایستادند پای آرمانشان ؛چرا که پایداری همیشه جواب می دهد! امروز تکلیف ما جهاد علمی در دانشگاه است.انجام این وظیفه یعنی زینبی عمل کردن. وضعیت ما نسبت به بعد از عاشورا قطعا بدتر نیست.خدا را شکر قافله سالاری داریم که نگاهش به دور دست هاست و افق نگاهمان را به ملک عظیم مهدوی گره زده است. اما برای برپایی این ملک باید جهاد کرد... و اول باید از منیت گذشت! آنقدر که برای کار نکردن بهانه می آوریم.بی تفاوت بودن هم نوعی خودپرستی است.دانشگاه جامعه است؛باید در این جامعه همه حرف ها شنیده شود.سعه صدر داشته باشیم.محقق باشیم و ....


امروز چه ذلتی بالاتر از اینکه در کلاس دانشگاه نتوانی حرفت را بزنی! پس برخیز! برای خود فکری کن! یا نه ... بیاییم برای خودمان فکری کنیم! دانشجوی عزیز، بیا و برای رضای خدا ، سیب زمینی نباشیم! که قطعا نبوده و نیستیم.نگذاریم تیر دشمن به هدف برسد؛تولید علم بومی ، کابوسی برای شیاطین است!


بیاییم حلقه های معرفتی تشکیل دهیم.لازم نیست همه اش به دنبال نقد سکولاریسم باشیم.کمی به خودمان بیاندیشیم.... نه انفرادی که با هم بیاندیشیم ..... امروز در همه علوم باید مرزهای تولید علم شکسته شود چون ما حرف داریم!برخی فقط باتوم ما را دیده اند!!! اما اگر پنبه را از گوششان بیرون بیاورند و ما هم همتــمان را مضاعف کنیم اعتقاداتمان را به رخ دنیایشان خواهیم کشید.


خواهران و برادران شما در رشته علوم تربیتی با هدف قدم برداشتن در مسیر رسیدن به اهداف بالا چند ماهی است تصمیم به اثبات هویت دانشجویی خود گرفته اند! تفاوت ها را کنار گذاشتیم و خواستیم و عمل کردیم(چشم بد دور!!) و امید داریم با عنایات خداوند و نیم نگاهی از اهل‌بیت علیهم السلام جلسات ما بیش از پیش مورد نظرشان باشد.

و در آخر صمیمانه از همه دوستانمان می خواهیم تا شما هم همت کنید و در رشته خود یک هسته علمی ـ معرفتی تشکیل دهید تا بتوانیم دست در دست هم آینده علوم انسانی اسلامی را بسازیم.ان شاء الله

و خطاب به امامان می گوییم:شاید از حادثه می ترسیدیم...تو به ما جرات طوفان دادی!


من اگر برخیزم ،تو اگر برخیزی، همه بر می خیزند... و من یتوکل علی الله فهوه حسبه..........

و من الله توفیق


 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دل نویشت:اینکه آدم سه و نیم شب متن بنویسه ، تجربه جالبیه، مخصوصا اگر مجبور باشی!