اصلا یادم نیست داستان ما از کجا شروع شد!

از بس سرمان در کتاب بود...بخوان...بنویس... ننوشتی؟.... نیاوردی؟... برو بیرون...!!!

گفتن نخونی قبول نمیشی... کسی دخترشو بهت نمیده(!!) ... کار درست درمون پیدا نمی کنی...

اما در لا به لای این حرفا؛

یکی هم گفت : « انقلاب نیاز به آدم متعهد داره ، درس بخون ... مهم نیست چه رشته ای ولی در هر رشته ای که رفتی متخصص باش»

نفهمیدیم تابستان بعد از کنکور چگونه گذشت... یادش به خیر...از سر جلسه کنکور مستقیم رفتیم مدرسه برای برنامه ریزی اردوی جهادی!

وقتی برگشتیم گفتن سلام دانشجو!!!

دانشجو؟! ... دانش+جو... یا شاید هم دانش+جوب؟

انقدر که به ما گفتن رفتی دانشگاه مراقب باش ... کتب دانشگاهی مسموم هستند...

اما همین که قدم در دانشگاه گذاشتیم ... هیییییییی!

کاش در دبیرستان درجا می زدیم.وقتی گفتیم: استاد چرا فلان متفکر غربی ... در این هنگام بود که چهره استاد تماشایی بود...

کاش فقط چهره استاد تماشایی بود... دانشجوبـــ ـانی که مثل " قل مراد " به تو خیره می شوند!

بندگان خدا حق داشتند...

هیــــــــــــــــسس! بذار استاد درس رو تموم کنه

ایــــشش!! این پسره چقدر سوال می پرسه!

حالا من یه حرفی می زنم اگر تونستید نخندید!!

"تو این فضا باید کرسی آزاد اندیشی برگزار بشه"!

دیروز یکی از دوستان از من پرسید:

یکی شبهه وارد کرده که تو جمهوری اسلامی که مدعی اسلام هست و رهبرش ادعا داره کسی نمیتونه نقد کنه!

چه جوابی بهش بدم؟

بنده خدا از جوابم جا خورد!

گفتم حرفش درسته!! اما در این میان اتفاقا تنها منتقد جدی فضای موجود خود رهبره !

ضمن اینکه این مشکل ما ریشه های تاریخی داره.

یه سری قبل از انقلاب ما رو خفه کردن... یه سری برای حفظ جایگاه نیم بندشون بعد از انقلاب چه کاتولیک هایی که نشدن!حتی از پاپ هم بیشتر... زیر دو کیلو ریش و پشم قایم میشد که کسی نتونه حرف بزنه...

یه دوره ای که هر کی حرف میزد سر و کارش با کمیته بود!

یه دوره ای آقــــا هاشمی (!) شد پیغمبر انقلاب... مخالفت با ایشون مخالفت با خدا بود... یادش به خیر شعاری که بعضا در نماز جمعه سر می دادند... خامنه ای رهبر است ؛هاشمی پیغمبر است... و این شعار را می گفتند ...

در دوره بعد یک روشنفکر ................ روی کار آمد با شعار آزادی!(اون لباس روحانیت توی سرش بخوره!)

از فرداش گفتن هوووورا ! خاتمی رای آورد! دیگه آزادیم! کی میشه با تو برقصیم!!!

و روزنامه های زنجیره ای بود که علیه معدود منتقدین چنان هجمه ای را در پیش می گرفتند که انگار یک کافر حربی صحبت کرده!

گفتند آزادی :و به همین بهانه به همه مقدسات حمله کردند... همان اطرافیان سید اولاد پیغمبر!!!

گفتند آزادی: ... ولایت مطلقه یعنی چه ؟ ... اختیارات رهبر باید کم بشه... پس دمکراسی چی میشه.... وا غربتا...مردمسالاری کجاست؟!

تیم ملی فوتبال در یک بازی پیروز شد؛ زن و مرد تو خیابون رقصیدن؛ مراجع موضع گرفتن... و در جواب آنها لبخندی عاقل اندر سفیه بود فقط...

همان دوره بود که حجاریان در جلسه ای گفت این هیئت رزمندگان که تازه تاسیس شده رو زمین گیر کنید ؛ برای ما خطرناکه ...

این ها همه در دوره آزادی بود... در دوره ای که مثلا میشد نقد کرد...

اما

16 سال گذشت تا دوباره یکی پیدا شود از امام صحبت کند...

در این دوره خفقان(!!!) کسی نبود که به رئیس جمهور در تریبون های مختلف توهین نکند! از دانشگاه و میتینگ بگیر تا خطبه های نماز جمعه "هاشمی 2005 " !!!

و در طرف مقابل بی اعتنایی مطلق به حرف ها... و همه مشکل در همین جا شکل گرفت... منتقد واقعی یا حرف نمی زد و یا حرفش را کسی تحویل نمی گرفت.

در دانشگاه ها هم در طول این بیست و چند سال فعالیت سیاسی را خواباندند ... نه از طرف رهبری که از طرف ... بماند ! فقط همین بس که :

«البته بنده طرفدار حرکت سیاسى دانشجوها هستم؛ خودتان مى‏دانید؛ بارها هم گفته‏ام. آن‏وقتى هم که بنده این حرفها را مى‏گفتم، در محیط سیاسىِ آن روز کشور خیلى طرفدار نداشت؛ اوقاتشان هم تلخ مى‏شد که چرا من گفته‏ام ""لعنت به کسانى که تحرک سیاسى را در دانشگاه‏ها خواباندند و نابود کردند!"" بنده ده، دوازده سال پیش در همین حسینیه این را گفتم. من طرفدار حرکت سیاسى دانشجویان هستم.» 17/10/1383

اصلا نمی خواهم تاریخ سیاسی بگویم. حرف من این است:

ما مثلا مذهبی ها تحمل نداریم رفیقمون یه انتقاد به ما داشته باشه ؛ یه مخالف یه حرفی بزنه که به مزاق ما خوش نیاد! چرا فکر می کنیم هیچ اشتباهی از ما سر نمیزنه؟ این مذهبی بودن یک بادی توی "غب غب" ما انداخته که بیا و ببین!

همین نگاه رو برخی دوستان در دانشگاه دارن. خدمتشون عرض می کنیم اول بگید تعریف بسیجی چی هست؟ چرا فکر می کنید فقط شما بسیجی هستید؟ اگر حرف آقا رو قبول دارید ایشون گفته از نظر من دانشجوی بسیجی کسی است که شب های قدر در مراسم احیا شرکت می کند و قرآن به سر می گیرد!!!

بعد میگیم شما باید برای همه دانشجوها برنامه داشته باشی... چون اکثر دانشجو ها بسیجی محسوب میشن(البته در دانشگاه ما)انگار که کفر گفته باشی میگه اول باید روی خواص سرمایه گذاری کنی!! بعد هم دیگه به جلسات دعوت نمی شی!

دوست دانشجو ! خدا وکیلی توی رشته تحصیلیت چقدر کتب غیر درسی مطالعه می کنی؟ همین شمایی که دنبال برگزاری کرسی هستی ...

از دست من ناراحت نشید اگر بگم مقصر اصلی عدم برگزاری کرسی های آزاد اندیشی خود دانشجو ها هستند...از بس که بی برنامه هستیم.

طرف ترم سوم دانشگاهه دنبال برگزاری کرسی آزاد اندیشیه.از رشته تحصیلیش هم هیچ چیزی نمی دونه!

اصلا مخاطب این حرف آقا دانشجو های کارشناسی نیستن.

امروز همش دنبال حداقل ها هستیم... فردا دنبال پست و مقام...

تخصص کجاست... تعهد کجاست...

واقعا همه چی آرومه؟

شرمنده که این حرف رو می زنم اما :

کسی اگر دعا کنه امام زمان بیاد یا از اولیاء خداست خیالش مطمئنه یا مشکل روانی داره!

وقتی من از پست ترین چیزها تو این دنیا نمی گذرم ... ایشون تشریف آوردن بگن چه گُلی به سر خودم و جامعه زدم؟چی جواب بدم؟

میگم بله من به عنوان یک دانشجوی متعهد در راهپیمایی 22 بهمن همیــــــــــــــــشه شرکت می کردم!؟؟

نشنیده بگیرید... ایشالا دروغه ... شاید هم گربه باشه!

این از ما ... حالا اساتید دانشگاه...

جواب همین سوال کفایت می کنه:

در طول این 30 سال کلا چند تا نظریه تولید شد؟اسلامیش که پیش کش ...

طرف فکر کرده تو دبیرستان داره تدریس می کنه! یک دقیقه سر کلاسش دیر بری میگه برو از کارشناس گروه نامه بیار!!!

خدا رو شکر تا الآن تونستم جلوی خودم رو بگیرم این استاد(؟) رو کتک نزنم...

برخی از اساتید هر جلسه میان سر کلاس از جلسه قبل امتحان می گیرن!!!

بعد میگی استاد ما شاغل هستیم و ... هنوز حرفت تموم نشده برافروخته میشه که دانشجو نباید شاغل باشه

دانشجو سر کلاس دانشگاه افسرده میشه... وای به روزی که تفکیک هم انجام بشه!!!!!!!

بعد به همین دانشجو ها می گی بیا جلسه بذاریم راجع به مباحث رشتمون بحث کنیم.سر کلاس که نمیشه...

از 30 نفر به زور 8 نفر بیان!

بعد نکته جالبش اینجاست:

تو دانشگاه به عنوان یک حرکت کم نظیر ازش یاد میشه که 8 نفر حاضر شدن جلسه داشته باشن...

آخر می ترسم همین 8 نفر هم چشم بخورن!

بیشتر از این حرف بزنم فایده نداره.شما هم خسته شدی!

توی پست قبل سوال کردم علَم علِم دست کیه...

امروز علم علم دست کسی است که به طور پنهانی ، شخصا فعالیت های علمی را پیگیری می کنند....

این حرف رو تمام دانشمندان کشور می زنند که تنها حامی شون حضرت آقا هست... حتی اونهایی که اعتقادی به نظام ندارن.

معصوم یه چیزی می دونسته که گفته خلا یک عالم رو هیچ کس پر نمی کنه...

متاسفانه حرف زیاد است و عمل...

اگر آقا این همه پیگیر فضای آزاد بحث علمی و سیاسی نبودند

و همچنین روی تولید علم تاکید نــمی کردند ؛

شاید امروز می توانستیم سرمان را بالا بگیریم...

و من الله توفیق

 

 

پـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی نوشت:

1- ببخشید که طولانی شد! سعی بر این بود که حرف ها رو خلاصه بزنم!

2-در این میان تعدادی دانشجوی واقعی هم هستند که مخاطب این حرف ها نیستند. بجز شما دوست عزیز!

3-مخاطب اصلی کرسی های آزاد اندیشی، اول حوزه های علمیه و سپس اساتید و دانشجویان تحصیلات تکمیلی هستند.