یران من ....

مبارک باشه ... صد سال به این سال ها ....

کم کم داری هم سن علمدار حسیـــن می شوی

باید نشان دهی می توانی علمـدار پسر فاطـــــمه باشی ...

ثابت کردی هنوز در این پیچ های تند تاریخ در کنار نایبش ایستاده ای!

پــــــس ای ایـــــــــران من .... قلمـــــرو پسران فاطــــمه ...

بایست ... روی پای خودت .... مهدی می آید

نگاه کن .... به آینده .... در دور دست ها

صدای پای مهدی شنیده می شود

برای همین افق نگاهت است

که دشمن را متحیر کردی!

مرا که می شناسی!

باهم‌شوخی نداریم

وقتی پیــــامک می زنن:

راهپیمایی نرو .... سکه گرون شده !!!

این حرفا سکه شده! تشریف ببرن خودشون رو "خر" کنن!!

این همه تحریمت کردن ...

بازیت ندادن !

آدم حسابت نکردن!

امروز بدجوری سیلی زدی....

تو این سرما....زیر بارون....

کوچیک و بزرگ ....

با حجاب و بی حجاب ...

ساده و ژیگول!

همه اومدن ....

شده تیتر همیشگی کیهان!!!

چشم حسود کور....

برای بار سی و سوم اثبات کردی ....

پسر فاطمه ای...

آری ایران من....

تو .... پسر فاطمه ای ....

http://khamenei-pic.com/AX/weblog/labbayk.jpg 

ــــــــپیـــــــ ـــــنوــــــشـــــتــــــ!

راستی یادم رفت بگم!

امروز تو راه که داشتیم می رفتیم

یه نکته ای ذهنم رو مشغول کرد!

یه تعدادی از آدما

توی پارکی نزدیک به خیابون آزادی

دور هم جمع بودن!

خوش بودن!

...

حاضر بودن تو پارک خلوت با نیمکت حرف بزنن

ولی بین مردم نیان!

و فقط کافیه یه کالایی تغییر قیمت پیدا کنه!

همچین میان وسط که انگار طلبکارن....