خیلی تاسف بار هست

وقتی زندگی آدم بی برکت میشه ....

دور هم بودن

تا حدی خوبه

...

از یه جا به بعد سرپوش گذاشتن روی بی برنامگی میشه ...

اینجا

کسی حق قضاوت ندارد

چون آدم ها

برایشان تعریف نشده هستند

اصلا معادله ای نیست که چند مجهولی باشد

اول و آخرش "خودش"هست

حالا اگر این "خود" وارد جمع بشه ....

فکر نکنید که خود به "ما" تبدیل می شه!

نه خیـــــــــــــــــــــــــــر

هیچ "مایی" باقی نخواهد ماند ....

اما یک نکته هم در باب جمع های رفاقتی!

همیشه با هم بودن به معنای دوست داشتن همدیگه نیست!

یه موقع شما باید رفیقت رو تنها بذاری

باید مرزبندی داشته باشی

بذار رفیقت بفهمه تا کی پیشش هستی

و مهمتر از اون

چرا پیشش هستی....

جمع های رفاقتی باید دغدغه داشته باشن

حالا می خواد تبحر در مقوله "کوبلن دوزی" باشه

می خواد بصیرت افزایی و از این حرف ها باشه

اگر تو جمعی رفتی دیدی دغدغه ندارن

سر و ته کن برگرد

به قول استاد ریاضیمون:

وگر نه "ول معطلی" !!

و عرض آخر بنده؛

آخرش که چی؟

کسی نگفت عاشق نشو

اگر عاشق شدی

با یه عاقل همنشینی کن(نه با من)

به حرفش گوش کن

تکروی می کنی کار خراب میشه ها

اونوقت صد تا عاقل هم نمی تونن وصلت شما رو جوش بدن!

بعدش هم عذاب وجدان می گیری که چرا وقتت پای این آدم تلف شد

مواظب باش که یه وقت به این حرفا گوش نکنی!

از من گفتن بود

پس فردا نیای بگی چی کار کنم

از پذیرفتن شکست خوردگان مسیرعشق و عاشقی جدا معذوریم

حتی شما دوست عزیز!

آخرش اینجوری نشی؟


 

پی نوشت:

"متن" بالا تصویری از وضعیت فعلی ذهن بنده هست

موندیم به کدومش فکر کنیم

و به کی جواب بدیم

عذر می خوام که متن "یه ذره تا خیلی" گنگ بود

بیش از هفت مخاطب داشت!!

اما

مخاطبانش حرف رو خوب میگیرن...

جدیدا متنای وبلاگ ما

"خاص نوشت" شده!

فکر بد نکنید

خیره ایشالا!!!

وااااایوااااایوااااای

 

روز معلم هم مبارک!