من کبوتر شده ام

در حوالی نگاهش

بسته بر پنجره فولاد ،دلم

چشم در چشم ضریح

سخن از فاصله هاست

و از نذر دلی

که شود کاش ادا

من کبوتر شده ام

و هوای حرمش بارانی است.....

به طور ناگهانی قسمت شد و حضرت رضا علیه السلام طلبیدن چند ساعتی رسیدیم پابوسشان....نایب الزیاره جمیع دوستان بودیم.....

چند روز پیش به یکی از دوستان گفتم یه مشهد یه روزه دلم میخواد!باورم نمیشد شب جمعه قسمت بشه اونجا دعای کمیل بخونیم.....شکر خدا.ایشالا قسمت همه بشه.....

دلنوشت بالا رو وبلاگ سکوت خیس نوشتن که ما یه ذره تغییرش دادیم و به دوستان، پیامکی فرستادیم.... ولی حیف زود تموم شد:(......

عقلم از اختیار ساقط شد ....مثل مجنون که دید لیلا را


نمیدونستیم از اینکه رسیدیم مشهد باید گریه کنیم یا بخندیم.....

 

پینوشت:

1-از معدود دفعاتی که بنده عصبانی شدم امروز بود!به خاطر دانشگاه 7 ساعت تو فرودگاه بودیم! سه نصف شب اومدیم حالا 8 رفتیم سر کلاس ، استاد نیست!!!دانشگاه ما دو هفته ای هست که اسمی کلاس هاش شروع شده!.......اصن هیشکی نیست.نه استاد نه کارشناس گروه نه مدیر گروه......ایشالا در جلسه با رئیس دانشگاه از خجالت جمیع اساتید در خواهیم اومد!آخه جالب اینجاست همین آقایون ژست میگیرن میگن مسئولین مدیریت بلد نیستن!نیست خودشون کارشون رو درست انجام میدن.......فقط ادعا!تازه با این آقایون میخوایم علوم انسانی رو اسلامی کنیم(تا همت و دغدغه نباشه هیچ پیشرفتی نیست).....فقط میتونم از این آیکون استفاده کنم:قابل بخشش نیست

2-من خواهش می کنم.برادرانه!لطفا خانم ها در محیط های عمومی(هر جایی که نامحرم باشه) با اسم کوچیک همدیگرو صدا نکنن.شیخ ما می گفت من به اسم کوچیک برخی خانم ها بیشتر واقفم تا اسم فامیلیشون!جسارت نباشه ها برا خود خانم ها خوب نیست.از طبقه سوم داد میزنه فلانی فلانی.....یعنی همه دانشکده فهمیدن فلانی کی هست!برخی حرف ها گفتن نداره ها.....

3-...................


  در سجده بپای تو هزاران آدم

جاروکش تو هزاران مریم

محتاج دعای تو هزاران خاتم

ای شاه گدای تو هزاران حاتم

من نیز یکی از این هزاران توام آقا

هرچند به این کو و به آن کو نزدم

هر چند به این سو و آن سو نزدم

پیش تو به آفتاب هم رو نزدم

در صحن تو من اگر که جارو نزدم

مشغول غلامی غلامان توام آقا

دیگر از راه دور با حسرت

 اسمتان را صدا نخواهم کرد

سر سجاده مثل مادر خود

یارضا یا رضا نخواهم کرد

مادرم گفته که التماس دعا

من فقط گفته ام که محتاجم

تو یقینا شنیده ای من هم

 هیچ کس را دعا نخواهم کرد

مگر عقلم کم است پر بزنم

مگر عقلم کم است در بزنم

تو مرا از خودت نخواهی کرد

و منم با تو تا نخواهم کرد

برو با کفتران خود خوش باش

من بیچاره چون کلاغم که

آسمان سفید مشهد را

با حضورم سیاه نخواهم کرد

آره زیباست بچه آهوی

من کریهم سیاهم و زشتم

میروم گم شوم از اینجا تا

حقتان را ادا نخواهم کرد

در صحن و سرایت همه جا دیده گشودم

جایی ننوشتست گنهکار نیاید

فقیر و بیچاره و مسکین به درگهت آمده ام رحمی

چو جز ولای توهم نیست هیچ دست آویز

خیال خال تو را با خود به خاک خواهم برد

که تا زخال تو گردد خاکم