برخی اوقات دل آدم یه سمتی میره،کاریش هم نمیشه کرد....

 

سفره دار قدیمی ام امشب

شده ام میهمان دخترمان

شده سی سال کار من یادِ

سفره ی روزهای آخرمان

سفره دار قدیمی ام، سی سال

مرا نان و نمک بس بود

جای نان و جای آب، هر افطار

غصه های فدک مرا بس بود

یاد آن روزها که تا دَم صبح

چادرت عطر و نور می آورد

گرچه دستت شکسته بود اما

نان گرم از تنور می آورد

گندمی آرد می شد و بعدش

دسته ی آسیاب خونی بود

تا که آبی به درد میخوردی

لبه ی ظرفِ آب خونی بود

سفره ای پهن می شد و طفلان

غیر نان تو را، نمی خوردند

بعد روزی که پشت در ماندی

کودکانم غذا نمی خوردند

بعد روزی که پشت در ماندی

جای نان، بوی دود می آمد

می کشیدی نفس به سختی و خون

از لبانِ کبود می آمد

بعد روزی که پشت در ماندی

می شنیدم صدای شیشه ی خرد

می شد از لکه های پیراهنت

زخم های تو را ندیده شمرد

شعله، روزی که پشت در ماندی

حلقه زد، معجر تو را سوزاند

زینب ام خواست تا که فضه شود

آتشی دختر تو را سوزاند

وقت افطار من شده اما

باز هم روضه خوان تو شده ام

بعد سی سال، نان تازه بپز

سحری میهمان تو شده ام


کسی که گردش عالم، به چشمهایش بود

کسی که رزق مَلک، یُمن زیر پایش بود

کسی که پشت ستم را، صداش می لرزاند

نظر به گریه ی اَیتام، پاش می لرزاند

همان که، فاتح بدر و حنین و خیبر بود

همان که کاشف، کرب از رخ پیمبر بود

همان که، تا که نبی کرد تا به عرش صعود

خدا به لهجه ی او با نبی سخن فرمود

همان که از رجزش از کسی نبود خبر

نَبرد، یک تنه می کرد با هزار نفر

همان که صاعقه ی تیغ اوست، قهر خدا

همان که بارقه ی اوست شمس و ضحی

همان که هر شبِ عمرش، مَلک صداش شنُفت

نبست دیده به جز لیله المبیت، که خُفت

همان که دیده خدا و عبادتش کرده

همان که روح الامین وصف صولتش کرده

از آن زمان که علی ناله کرد و چاه شنید

زمین به نعره ی آتش فشانی آه کشید

صدای نعره آتش فشان، صدای علی ست

طنین زلزله، پژواک گریه های علی ست

صدای زمزمه ی شام های طولانی

صدای شِکوه ز تنهایی و پریشانی

شدست روز جهان با نوای آه، سیاه

دلم شدست چو آتش فشان و گوشم، چاه

خدای صبر، شبی بُرد سر به چاه فرو

ز خارِ چشم سخن گفت و استخوان و گلو

که بعد فاطمه، مُردن برای من بهتر

شدست حیدر عالم، نبیِ بی حیدر

همین که رفت رسول خدا ز خانه ی وحی

گرفت شعله پرِ بهترین نشانه ی وحی

خدا گواه است که من لحظه ای زمین خوردم

که گفت فاطمه از پشت در ..... ادامه شعر رو نمیذارم