یـــــــــــ(طراح)ـــــــــــار در خانه و ما گرد جهان می گردیم!

  

  

شیخ در میان قافله بانگ برآورد 

کای کاروانیــــــــان!

اندر میان شما کیست تا خطــّــی بر پوستیـــــن گاو کشد

و امــّــتـی را حیـــــــران کند؟! 

در این هنگامه بود که مریدان سینه چاک زدند و

نعره ای برآوردند و طبق عادت

از هوش برفتند!

شیخ که از مریدان نومید شده بود

رساله ای خطاب به خلیفه نگاشت و موضوع را مکتوب نمود!

خلیفه نیز چونان برگه ای را برای شیخ ؛ میل* کرد:

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

 .

شیخ همی تدبر نمود سپس گزیده فرمود:

آنچه از پی دست برآید ، عمراً از فتوشاپ در آید!

و مریدان همچنان مدهوش بودند....

 

پیـــــــــــــــــــــــــــــــنوشت:

1- در ظهر تابستانی شیخ فرمود : هوا بس ناجوانمردانه گرم است.


و مریدان گریستند.


شیخ گفت : زقنبوت ! هرچه که من می گویم که نباید بگریستید !


و مریدان غش غش خندیدند !

 

2- هی این در و اون در کوفتیم ، طراح نیافتیم! تا اینکه فهمیدیم اخوی ما دستی بر قلم دارد! پس طالب آن شدیم و این اثر خلق شد! گویی قسمت این بود!خدایشان خیر دهاد!

3- نکته نهفته این اثر در این است که قلمی که با آن شاهد خلق این کار هستیم ، متبرک به ضریح حضرت قافله سالار عشــــــــــــق ،حسیــــنــــــــــــ علیه السلام است.....

پرچم کاروان یا لثارات الحسین هست 

 پس قافله سالار ما جز حضرت صاحب الزمان عج نخواهد بود....

همه ما از خیمه ایشان روزی می گیریم

هر که نان داد، دست گرفت!

به قول شاعر:

کرمت دست نینداخت مرا دست گرفت .... بارک الله به کشتی نجاتی که رسید

 

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*میل=mail !!!

و سپاس از دوستی که لوگوی قبلی رو طراحی نمودند.