برنامه حسینی

برنامه به سوی کوفه



برنامه مبارزه با امثال یزید 


برنامه ثار الله و شهادت 


بسوی انتقام (هنگام ظهور و رجعت)



بهشت ظهور


قیامت


بهشت پس از قیامت

 

<** ادامه مطلب... **>

 

خطبه حسین بن على(ع) در مکه-1

 الف) امام حسین(ع) چون خواست از مکه رهسپار عراق گردد به سخن ایستاد و فرمود: اَلْحَمْدُ لله وَ ما شاءَ الله وَ لا قُوّة اِلاّ بِالله و صَلّى الله عَلى رَسُولِه؛ مرگ بر انسان‌‌‌‌‌ها لازم افتاده همانند اثر گردن‌‌‌‌‌بند که لازمه گردن دختران است و من به دیدار نیاکانم آنچنان اشتیاق دارم مانند اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف و براى من قتلگاهى معین گردیده است که در آنجا فرود خواهم آمد و گویا با چشم خود می‌‌‌‌‌بینم که درندگان بیابان‌‌‌‌‌ها در سرزمینى در میان نواویس و کربلا اعضاى مرا قطعه‌‌‌‌‌قطعه و شکم‌‌‌‌‌هاى گرسنه خود را سیر و انبان‌‌‌‌‌هاى خالى خود را پر می‌‌‌‌‌کنند.  ب) از پیشامدى که با قلم قضا نوشته شده است، چاره و مفرّى نیست، بر آنچه خدا راضى است ما نیز راضى و خشنودیم. در مقابل بلا و امتحان او صبر و استقامت می‌‌‌‌‌ورزیم و اجر صبرکنندگان را بر ما عنایت خواهد نمود.  ج) در میان پیامبر و پاره‌‌‌‌‌هاى تن وى هیچگاه جدایى نخواهد افتاد و در بهشت برین در کنار او خواهند بود؛ زیرا آنان وسیله خوشحالى و روشنى چشم پیامبر بوده و وعده او نیز به وسیله آنان تحقق خواهد پذیرفت.  د) آگاه باشید که هریک از شما که حاضر است در راه ما از خون خویش بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقاى پروردگار نثار کند آماده حرکت با ما باشد که من صبح حرکت خواهم کرد، ان شاء الله.

خطبه حسین بن على(ع) در مکه-2

امام حسین(ع) چون خواست از مکه رهسپار عراق گردد به سخن ایستاد و فرمود: اَلْحَمْدُللّه وَماشاءَاللّه وَلا قُوّة اِلاّ بِاللّه وصَلّى اللّه عَلى رَسُولِه؛ مرگ بر انسان ها لازم افتاده همانند اثر گردن بند که لازمه گردن دختران است و من به دیدار نیاکانم آنچنان اشتیاق دارم مانند اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف و براى من قتلگاهى معین گردیده است که در آنجا فرود خواهم آمد و گویا با چشم خود مى بینم که درندگان بیابان ها در سرزمینى در میان نواویس و کربلا اعضاى مرا قطعه قطعه و شکم هاى گرسنه خود را سیر و انبان هاى خالى خود را پر مى کنند. از پیشامدى که با قلم قضا نوشته شده است، چاره و مفرى نیست، بر آنچه خدا راضى است ما نیز راضى و خشنودیم. در مقابل بلا و امتحان او صبر و استقامت مى ورزیم و اجر صبر کنندگان را بر ما عنایت خواهد نمود. در میان پیامبر و پاره هاى تن وى هیچگاه جدایى نخواهد افتاد و در بهشت برین در کنار او خواهند بود؛ زیرا آنان وسیله خوشحالى و روشنى چشم پیامبر بوده و وعده او نیز به وسیله آنان تحقق خواهد پذیرفت .

آگاه باشید که هریک از شما که حاضر است در راه ما از خون خویش بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقاى پروردگار نثار کند آماده حرکت با ما باشد که من صبح حرکت خواهم کرد ان شاءاللّه.


 

توضیحات:

الف) ـ از این خطبه به روشنی معلوم می‌شود که «برنامة به سوی کوفه» بسیار کم‌‌‌‌‌رنگ شده و در عوض «برنامة ثارالله» پُررنگ شده است.

ـ این خطبه‌‌‌‌‌ی امام حسین(ع) در عصر هفتم ذی الحجه، زیر مجموعه‌‌‌‌‌ی «برنامة ثارالله» است، یعنی باید از منظر «برنامة ثارالله» به این موضوع نگاه کرد. امام(ع) قصد می‌‌‌‌‌کنند که در این راستا و  این مسیر حرکت کنند و در حقیقت، امام ع این حرکت را از مدینه [نه از مکه] آغاز کرده‌‌‌‌‌اند. 


 

ب) امام جواد(ع): اَوَّل ما جَری بِهِ الْقَلَم عَلَی اللَّوْحِ قَتْل الْحُسَیْن[کتاب البکاء 227].

اولین چیزی که بوسیلة قلم بر لوح جاری شد، قتل امام حسین(ع) بود.

ـ وَ رُوِیَ أَنَّ إِبْرَاهِیمَ ع مَرَّ فِی أَرْضِ کَرْبَلَاءَ وَ هُوَ رَاکِبٌ فَرَساً فَعَثَرَتْ بِهِ وَ سَقَطَ إِبْرَاهِیمُ وَ شُجَّ رَأْسُهُ وَ سَالَ دَمُهُ فَأَخَذَ فِی الِاسْتِغْفَارِ وَ قَالَ إِلَهِی أَیُّ شَیْ‏ءٍ حَدَثَ مِنِّی فَنَزَلَ إِلَیْهِ جَبْرَئِیلُ وَ قَالَ یَا إِبْرَاهِیمُ مَا حَدَثَ مِنْکَ ذَنْبٌ وَ لَکِنْ هُنَا یُقْتَلُ سِبْطُ خَاتَمِ الْأَنْبِیَاءِ وَ ابْنُ خَاتَمِ الْأَوْصِیَاءِ فَسَالَ دَمُکَ مُوَافَقَةً لِدَمِهِ قَالَ یَا جَبْرَئِیلُ وَ مَنْ یَکُونُ قَاتِلُهُ قَالَ لَعِینُ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ وَ الْقَلَمُ جَرَى عَلَى اللَّوْحِ بِلَعْنِهِ بِغَیْ بِغَیْرِ إِذْنِ رَبِّهِ فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى الْقَلَمِ أَنَّکَ اسْتَحْقَقْتَ الثَّنَاءَ بِهَذَا اللَّعْنِ فَرَفَعَ إِبْرَاهِیمُ ع یَدَیْهِ وَ لَعَنَ یَزِیدَ لَعْناً کَثِیراً وَ أَمَّنَ فَرَسُهُ بِلِسَانٍ فَصِیحٍ فَقَالَ إِبْرَاهِیمُ لِفَرَسِهِ أَیَّ شَیْ‏ءٍ عَرَفْتَ حَتَّى تُؤَمِّنُ عَلَى دُعَائِی فَقَالَ یَا إِبْرَاهِیمُ أَنَا أَفْتَخِرُ بِرُکُوبِکَ عَلَیَّ فَلَمَّا عَثَرْتُ وَ سَقَطْتَ عَنْ ظَهْرِی عَظُمَتْ خَجْلَتِی وَ کَانَ سَبَبُ ذَلِکَ مِنْ یَزِیدَ لَعَنَهُ اللهُ تَعَالَى[بحارالأنوار  ج44 ص243 ح 39]. 

روایت شده است که حضرت ابراهیم(ع) درحالیکه سوار بر اسب بودند، گذارشان به کربلا افتاد. پاى آن اسب به زمین گرفت و حضرت ابراهیم(ع) به نحوى سقوط کرد که سر مبارک ایشان شکست و از آن خون جارى شد. آن بزرگوار شروع به استغفار نمود و چنین گفت: پروردگارا! چه گناهى از من سرزده؟ جبرئیل نازل شد و گفت: گناهى از تو سر نزده. ولى چون سبط خاتم‌‌‌‌‌الأنبیاء و پسر خاتم‌‌‌‌‌الاوصیاء در اینجا شهید خواهد شد. لذا خون تو جارى شد تا با خون مقدس وى موافقت کرده باشد. حضرت ابراهیم گفت: اى جبرئیل! قاتل حسین کیست؟ فرمود: همان شخصى است که اهل آسمانها و زمین او را لعنت کرده‏اند و قلم بدون اجازه پروردگار بر لعن وى جریان یافت! آنگاه خدا به قلم وحى کرد: تو براى این لعنى که بر قاتل امام حسین کردى سزاوار ثناء و درود می‌‌‌‌‌باشى. پس از وقوع این ماجرا، ابراهیم ع دستهاى خویش را بلند نموده و یزید را فراوان لعن کرد و اسب آن حضرت با زبان فصیح، آمین گفت! حضرت ابراهیم به اسب خود فرمود: مگر تو چه فهمیدى که براى دعاى من آمین گفتى!؟ گفت: یا ابراهیم من افتخار می‌‌‌‌‌کنم که تو بر من سوار شده‏اى، اما وقتى از پشت من سقوط کردى من بسیار خجل شدم و یزید لعنت الله علیه باعث این خجالت من شد!

ج) ـ امام(ع) می‌‌‌‌‌فرمایند: «گویا با چشم خود می‌‌‌‌‌بینم که درندگان بیابان‌‌‌‌‌ها در سرزمینى در میان نواویس و کربلا اعضاى مرا قطعه‌‌‌‌‌قطعه و شکم‌‌‌‌‌هاى گرسنه خود را سیر و انبان‌‌‌‌‌هاى خالى خود را پر می‌‌‌‌‌کنند» و در چند جمله بعد نیز می‌‌‌‌‌فرمایند: «در میان پیامبر(ص) و پاره‌‌‌‌‌هاى تن وى هیچگاه جدایى نخواهد افتاد و در حظیرة القدس [بهشت برزخی] در کنار او خواهند بود». علت این اتصال مجدد را چنین می‌‌‌‌‌فرمایند: «زیرا آنان وسیله خوشحالى و روشنى چشم پیامبر بوده و وعده او نیز به وسیله آنان تحقق خواهد پذیرفت»

ـ «حَظِیرَةِ الْقُدْسِ» در احادیث:

‏1ـ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَدِیثٍ لَهُ طَوِیلٍ قُلْتُ فَمَا لِمَنْ قُتِلَ عِنْدَهُ یَعْنِی عِنْدَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ جَارَ عَلَیْهِ السُّلْطَانُ فَقَتَلَهُ قَالَ أَوَّلُ قَطْرَةٍ مِنْ دَمِهِ یُغْفَرُ لَهُ بِهَا کُلُّ خَطِیئَةٍ وَ تُغْسَلُ طِینَتُهُ الَّتِی خُلِقَ مِنْهَا الْمَلَائِکَةُ حَتَّى یَخْلُصَ کَمَا خَلَصَتِ الْأَنْبِیَاءُ المخلصین [الْمُخْلَصُونَ وَ یَذْهَبُ عَنْهَا مَا کَانَ خَالَطَهَا مِنْ أَدْنَاسِ طِینِ أَهْلِ الْکُفْرِ وَ الْفَسَادِ وَ یُغْسَلُ قَلْبُهُ وَ یُشْرَحُ وَ یُمْلَأُ إِیمَاناً فَیَلْقَى اللَّهَ وَ هُوَ مُخْلَصٌ مِنْ کُلِّ مَا یُخَالِطُهُ الْأَبْدَانُ وَ الْقُلُوبُ وَ یُکْتَبُ لَهُ شَفَاعَةٌ فِی أَهْلِ بَیْتِهِ وَ أَلْفٍ مِنْ إِخْوَانِهِ وَ تَتَوَلَّى الصَّلَاةَ عَلَیْهِ الْمَلَائِکَةُ مَعَ جَبْرَئِیلَ وَ مَلَکِ الْمَوْتِ وَ یُؤْتَى بِکَفَنِهِ وَ حَنُوطِهِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ یُوَسَّعُ قَبْرُهُ وَ یُوضَعُ لَهُ مَصَابِیحُ فِی قَبْرِهِ وَ یُفْتَحُ لَهُ بَابٌ مِنَ الْجَنَّةِ وَ تَأْتِیهِ الْمَلَائِکَةُ بِطُرَفٍ مِنَ الْجَنَّةِ وَ یُرْفَعُ بَعْدَ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً إِلَى حَظِیرَةِ الْقُدْسِ فَلَا یَزَالُ فِیهَا مَعَ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ حَتَّى تُصِیبَهُ النَّفْخَةُ الَّتِی لَا تَبْقَى شَیْئاً فَإِذَا کَانَتِ النَّفْخَةُ الثَّانِیَةُ وَ خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ کَانَ أَوَّلُ مَنْ یُصَافِحُهُ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَوْصِیَاءَ وَ یُبَشِّرُونَهُ وَ یَقُولُونَ لَهُ الْزَمْنَا وَ یُقِیمُونَهُ عَلَى الْحَوْضِ فَیَشْرَبُ مِنْهُ وَ یَسْقِی مَنْ أَحَب[کامل الزیارات ص166].‏

‏2ـ از حضرت علىّ ابن ابى طالب صلوات اللّه علیه رسیده که فرمود: در آسمان هفتم حظیره‏اى[موضعی] است به نام حظیرة القدس «بهشت» در آن فرشتگانى هستند که آنها را روحانیون می‌‌‌‌‌گویند [الصحیفة السجادیة-ترجمه و شرح فیض الاسلام ص53 دعاى سوم از دعاهاى امام(ع) در درود بر نگهداران عرش و هر فرشته مقرب].

3ـ وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ عُمَرُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ: إِنَّ فَاطِمَةَ وَ عَلِیّاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ فِی حَظِیرَةِ الْقُدْسِ فِی قُبَّةٍ بَیْضَاءَ سَقْفُهَا عَرْشُ الرَّحْمَنِ عَزَّ وَ جَل[بحارالانوار ج43 ص303].‏

فاطمه، على، حسن و حسین در حظیرة القدس در یک قبه سفیدى هستند که سقف آن عرش حضرت پروردگار است.

4ـ عَنْ یَحْیَى بْنِ مُحَمَّدٍ الْحُسَیْنِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ الْحَسَنِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحُسَیْنِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَافِظِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ الدَّقِیقِیِّ عَنْ سُمَانَةَ بِنْتِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِیهَا عَنْ عَمْرِو بْنِ زِیَادٍ الْیُونَانِیِّ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ زَیْدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَا وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ عَلِیٌّ فِی حَظِیرَةِ الْقُدْسِ فِی قُبَّةٍ بَیْضَاءَ وَ هِیَ قُبَّةُ الْمَجْدِ وَ شِیعَتُنَا عَنْ یَمِینِ الرَّحْمَنِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى[بحارالانوار ج65 ص128 ح58  از کتاب: بشارةالمصطفی].‏ ‏

 د) ـ ظاهراً امام(ع) در عصر هفتم ذی الحجّه این کلام را فرموده‌‌‌‌‌اند. و فردای آن روز یعنی هشتم ذی‌‌‌‌‌الحجّه[روز ترویه]، صبح‌‌‌‌‌گاهان[مُصْبِحاً] به سوی کربلا حرکت کرده‌‌‌‌‌اند.


 

ـ امام(ع) از مدینه تا مکه را با برادران، خواهران، همسران و فرزندان خویش طی کردند. اما برای خروج از مکه، دعوت عمومی می‌‌‌‌‌کنند؛ لذا می‌‌‌‌‌توان این کلام حضرت را افتتاحیة کاروان در نظر گرفت.

ـ این فراز از کلام امام حسین(ع) نیز عجیب است. زیرا ایشان پس از اینکه می‌‌‌‌‌فرمایند: «مسیر من به سوی شهادت در کربلا است و برای دیدار نیاکانم بسیار اشتیاق دارم»، از دیگران دعوت به همراهی می‌‌‌‌‌کنند. ایشان می‌‌‌‌‌فرمایند: «ألا و من کان فینا باذلا مهجته موطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا فإنی راحل مصبحا إن شاء الله»، یعنی ای انسانها اگر می‌‌‌‌‌خواهید همراهی کنید، راه بر شما بسته نیست، اگر شما هم حاضرید این‌‌‌‌‌گونه رفتار کنید که «فینا باذلا مهجته» یعنی اگر شما نیز همانند من، اشتیاق پیوند خوردن به اسلاف مرا دارید، به حدی که اگر در این راه گرگان بیابان شما را تکه‌‌‌‌‌پاره کنند و با خوردن شما سیر شوند، می‌‌‌‌‌توانید با من همراهی کنید و بدانید که راه بر شما بسته نیست و سرانجامِ ماجرا نیز پیوستن به رسول الله(ص) خواهد بود. اکنون اگر حاضرید بدانید که ما فردا صبح عازم حرکت هستیم.

ـ توضیح بیشتر درباره «برنامة ثارالله» و فلسفه آن:

زمانی که صحبت از «برنامة ثارالله» می‌‌‌‌‌شود، فلسف? آن را می‌‌‌‌‌توان چنین بیان نمود: بعد از دوران رسول‌‌‌‌‌الله(ص)، دو امام ضلالت ماجرایی را به پا می‌‌‌‌‌کنند. به تبع آن، دیوار عظیمی در عالم ایجاد می‌‌‌‌‌شود که مانع حرکت بشر به سوی بهشت ظهور می‌‌‌‌‌شود. برای جبران این موضوع و برای از میان برداشتن این دیوار عظیم، باید دو امام هدایت، خون‌‌‌‌‌شان را فدا کنند، تا تبعات آن فساد از بین برود. در غیر این صورت، آن مانع عظیم برجای خواهد ماند. زیرا عموم انسانها توان برداشتن تبعات آن ماجرا و اصلاح آن را ندارند و از پس آن برنمی‌‌‌‌‌آیند و فقط باید دو امام هدایت با فدا کردن خون خویش، تبعات آن ماجرا را اصلاح کنند و این دو بزرگوار حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) هستند. به همین دلیل در هنگام سلام به امام حسین(ع) در زیارت عاشورا می‌‌‌‌‌گوییم: «السلام علیک یا ثار الله و ابن ثاره». یعنی دو نفر ثار الله هستند. عقل می‌‌‌‌‌گوید: اگر آن فتنة بعد از رسول‌‌‌‌‌الله(ص) را دو نفر از ائمه‌‌‌‌‌ی ضلالت که مربوط به عمق جهنم هستند [نه دو نفرِ معمولی] برپا کرده‌‌‌‌‌اند، برای جبران آن نیز باید دو امام هدایت که مربوط به اوج بهشت هستند فدا شوند و خون‌‌‌‌‌شان را نثار کنند. عمق باید با اوج جبران ‌‌‌‌‌شود. اگر دو نفر از عمق شیطنت کردند، باید دو نفر از اوج با آن شیطنت مقابله کنند. و تنها نثار جان کفایت نمی‌‌‌‌‌کند بلکه باید خون ایشان ریخته شود، لذا شهادت امام حسن مجتبی(ع) برای این موضوع کافی نیست. امام حسین(ع) با رفتارشان، به خصوص در آن‌‌‌‌‌جا که خون را به آسمان می‌‌‌‌‌پاشند، بیشتر در پی این هستند که مفهوم ثار الله را تبیین کنند. نکته جالب این است که روایان نقل کرده‌‌‌‌‌اند که قطره‌‌‌‌‌ای از آن خون به زمین باز نگشت. امام(ع) نیز می‌‌‌‌‌فرمایند: اگر اسلام جز با خون من باقی نمی‌‌‌‌‌مانَد پس ای شمشیرها! مرا دربرگیرید. به طور کلی می‌‌‌‌‌توان گفت که مفهوم ثار الله مفهوم عظیمی است و قابلیت بزرگی دارد. 

 

--------

امروز در دعای عرفه خیلی از حرف ها زده شد  ؛ سختی های دنیا و....... اما ندیدم حرفی از قبر زده شده باشه.......