برنامه حسینی

برنامه به سوی کوفه



برنامه مبارزه با امثال یزید 


برنامه ثار الله و شهادت 


بسوی انتقام (هنگام ظهور و رجعت)



بهشت ظهور


قیامت


بهشت پس از قیامت

به عبدالله بن زبیر-1
 عبدالله بن سلیم اسدى و مذرى بن مشمعل اسدى گویند: ما به قصد حج رهسپار مکه شده و روز ترویه وارد شدیم. هنگام بالا آمدن آفتاب، حسین بن على(ع) و عبدالله بن زبیر را دیدیم که میان حجر و درِ کعبه ایستادهاند. نزدیکشان رفته، شنیدیم ابن زبیر به امام(ع) عرض میکند: اگر میخواهى مکه بمان و فرمانروایى کن، که در این صورت تو را پشتیبانى و یارى میکنیم و با تو صادقانه بیعت میکنیم. امام فرمود: پدرم به من خبر داد که به سبب وجود فرمانروایی(قوچی) در مکه احترام آن شهر درهم شکسته خواهد شد و نمى خواهم مصداق آن سخن (فرمانروا و کبش) من باشم (و موجب آن گردم که کوچکترین اهانتى به خانه خدا متوجه شود).عرض کرد: پس بمان و ریاست را به من بسپار که مُطاع باشى و نافرمانى نخواهى شد. فرمود: این را نیز نمیخواهم. سپس سخنانى با هم گفتند که ما نشنیدیم، آنان پیوسته با هم در نجوا بودند تا ظهر که مردم رهسپار منا شدند، امام(ع) خانه خدا را طواف کرده، میان صفا و مروه، سعى انجام داد و از موى خود چیده و از احرام عمره بیرون آمد. رهسپار کوفه شد و ما با مردم رهسپار منا شدیم. 
به عبدالله بن زبیر-2
پدرم به من خبر داد که به سبب وجود فرمانروایى(قوچی) در مکه، احترام آن شهر درهم شکسته خواهد شد و نمی‌‌‌‌‌خواهم مصداق آن سخن من باشم. 
و به خدا سوگند! اگر یک وجب دورتر از مکه کشته شوم، بهتر است از این که در داخل آن به قتل برسم و اگر دو وجب دورتر از مکه کشته شوم، بهتر است از اینکه در یک وجبى آن به قتل برسم.
به عبدالله بن زبیر-3
 الف) ابن زبیر به امام (علیه السلام) عرض کرد: اگر چنانچه برای من در عراق شیعیانی مثل شیعیان شما بود هرگز از آن روی برنمی گرداندم. سپس ترسید که(به حب قدرت) متّهمش کنند، لذا به امام(ع) گفت: اما اگر مى خواهى مکه بمان و فرمانروایى کن که تو را پشتیبانى و یارى مى کنیم و با تو صادقانه بیعت مى کنیم. امام فرمود: پدرم به من خبر داد که به سبب وجود فرمانروایی(قوچی) در مکه، احترام آن شهر درهم شکسته خواهد شد و نمی‌‌‌‌‌خواهم آن فرمانروا(قوچ) من باشم. ابن زبیر گفت: پس بمان و ریاست را به من بسپار که مطاعى باشى و نافرمانى نخواهى شد. امام(ع) فرمود: این را نیز نمى خواهم. سپس آن دو نفر در نزدیکی ما آهسته سخن می گفتند. سپس امام(ع) رو به ما کرده و فرمود: آیا می‌‌‌‌‌دانید ابن زبیر چه می‌‌‌‌‌گوید؟ عرض کردیم: فدایت شویم، نمی‌‌‌‌‌دانیم. فرمود: ابن زبیر می‌‌‌‌‌گوید، در این مسجد بمان، من مردم را براى تو فراهم آورم. ب) سپس امام حسین(ع) به او فرمودند: 
و به خدا سوگند! اگر یک وجب دورتر از مکه کشته شوم، بهتر از آن است که در داخل آن به قتل برسم و اگر دو وجب دورتر از مکه کشته شوم، بهتر از آن است که در یک وجبى آن به قتل برسم.  ج) و به خدا سوگند! اگر در لانه مرغى باشم مرا بیرون خواهند آورد تا با کشتن من به هدف خویش برسند و به خدا سوگند! همان گونه که قوم یهود احترام روز شنبه را در هم شکستند، اینها نیز احترام مرا در هم خواهند شکست.  د) پس ابن زبیر برخاست و از نزد او خارج شد. پس امام حسین(ع) فرمودند: او بیش از هرچیز به بیرون رفتن من از مکه علاقه‌‌‌‌‌مند است؛ زیرا می‌‌‌‌‌داند با وجود من کسى به او توجّهى نخواهد کرد.
به عبدالله بن زبیر-4
ابو مخنف در نقلى آورده که راوى گوید: من در مکه حسین بن على(ع) و عبدالله بن زبیر را با هم دیدم، شنیدم ابن زبیر عرض کرد: اى فرزند فاطمه(ع)! به من توجه کن، امام(ع) به او گوش داد. او آهسته چیزى گفت، سپس امام(ع) رو به ما کرده و فرمود: آیا می‌‌‌‌‌دانید ابن زبیر چه می‌‌‌‌‌گوید؟ عرض کردیم: فدایت شویم، نمی‌‌‌‌‌دانیم. فرمود: ابن زبیر می‌‌‌‌‌گوید، در این مسجد بمان، من مردم را براى تو فراهم آورم. سپس فرمود: 
به خدا سوگند اگر یک وجب بیرون حرم کشته شوم، برایم محبوب‌‌‌‌‌تر است تا یک وجب درون حرم! به خدا سوگند اگر در آشیانه جاندارى نیز باشم، آنان مرا بیرون آورند تا به مراد خود برسند، آنان همچون قوم یهود که دربارة روز شنبه ستم کردند، بر من ستم خواهند کرد.
به عبدالله بن زبیر-5
ابن قولویه از امام صادق(ع) نقل کرده که فرمود: عبدالله بن زبیر به امام حسین(ع) عرض کرد: اى کاش به مکه آمده و در حرم می‌‌‌‌‌ماندى. امام(ع) فرمود: حُرمت حرم را نشکنیم و به خاطر ما نیز شکسته نشود،
 اگر بر تلّ أعفر کشته شوم، نزد من محبوب‌‌‌‌‌تر از این است که در حرم به قتل برسم.
به عبدالله بن زبیر-6
ابن قولویه، از ابوسعید عقیصا نقل کرده که گفت: از حسین بن على(ع)، که عبدالله ابن زبیر با او تنها شده رازى طولانى داشت، شنیدم در حالى که رو به مردم داشت، فرمود: این شخص می‌‌‌‌‌گوید: کبوترى از کبوتران حرم باش، 
به خدا سوگند اگر کشته شوم در حالى که میان من و حرم به اندازة کشیدن دو دست فاصله باشد، برایم محبوب‌‌‌‌‌تر است تا کشته شوم و این فاصله یک وجب باشد. به خدا سوگند اگر در دیار طف کشته شوم، برایم محبوب‌‌‌‌‌تر است تا در حرم به قتل برسم.
به عبدالله بن زبیر-7
در نقل دیگرى آمده است: امام حسین(ع) یک روز پیش از ترویه، از مکه بیرون آمد. ابن زبیر حضرت(ع) را بدرقه کرده و عرض کرد: اى اباعبدالله! ایام حج است، آن را رها کرده و به عراق می‌‌‌‌‌روى؟ فرمود: 
پسر زبیر! اگر در کنار فرات دفن بشوم، برای من محبوب‌‌‌‌‌تر است از این که  در آستانة کعبه دفن شوم.

 

توضیحات:

به عبدالله بن زبیر-3
 الف) این بخش از کلام امام حسین(ع) در ارتباط با پایین‌‌‌‌‌ترین برنامه ایشان است و امام(ع) با بیان این جملات می‌‌‌‌‌خواهند در آن سطح صحبت ‌‌‌‌‌کنند. گویا امام(ع) می‌‌‌‌‌خواهند باطن یا آینده‌‌‌‌‌ی خود و آیند? ابن زبیر را مطرح ‌‌‌‌‌نمایند. در مورد آیند? ابن زبیر می‌‌‌‌‌فرمایند: رسول‌‌‌‌‌الله(ص) به من فرمودند که در مکه یک فرمانروایی(قوچی) است که به خاطر آن، حرمت کعبه شکسته می‌‌‌‌‌شود. جالب است! با گذشت سه سال از واقعه‌‌‌‌‌ی عاشورا و پس از واقعه‌‌‌‌‌ی حَرّه، عبدالله بن زبیر به مکه آمده و پناهنده می‌‌‌‌‌شود، یزید برای کشتن عبدالله بن زبیر دستور حمله می‌‌‌‌‌دهد و ظاهراً خانه‌‌‌‌‌ی کعبه را به آتش ‌‌‌‌‌کشیده و حرمت‌‌‌‌‌شکنی می‌‌‌‌‌کنند. پس از مرگ یزید(لع)، عبدالله بن زبیر مردم را به بیعت با خویش دعوت می‌‌‌‌‌کند تا اینکه حجاج ابن یوسف مأمور سرکوبی وی شده و او را در مکه محاصره می‌‌‌‌‌کند. پس از چند ماه محاصره، ابن زبیر را که به مسجد‌‌‌‌‌الحرام پناهنده شده بود مورد حمله قرار داده و با تخریب کعبه، او را هم می‌‌‌‌‌کشند. و گویا امام(ع) در خلال این فرمایشِ خویش، در لفافه به ابن زبیر می‌‌‌‌‌فرمایند: ابن زبیر! منظور من از این کلام، شخص شماست.

ب) از طرف دیگر حرمت خانه‌‌‌‌‌ی کعبه را مطرح می‌‌‌‌‌کنند. آن‌‌‌‌‌جا بیت‌‌‌‌‌الله الحرام است، باید حرمتش حفظ بماند و اهل بیت(ع) بیش از دیگران وظیفه‌‌‌‌‌ی خودشان می‌‌‌‌‌دانند که حرمت خانه‌‌‌‌‌ی کعبه، حرمت مسجد الحرام و حرمت مکه را حفظ کنند.
 ج) نکته‌‌‌‌‌ی دیگر اینکه، مولا یک بار دیگر در مورد بیعت صحبت می‌‌‌‌‌کنند و همان جوابی که به ابن عباس فرموده بودند را در پاسخ به سئوال عبدالله بن زبیر مطرح می‌‌‌‌‌فرمایند و می‌‌‌‌‌گویند: یزید به هر صورت ممکن قصد کشتن مرا دارد و قصد و هدف او بیعت نیست، درست است که به ظاهر صحبت از بیعت نموده‌‌‌‌‌اند، و لیکن آن‌‌‌‌‌ها قصد کشتن مرا دارند و حتی اگر در لانه‌‌‌‌‌ی خزندگان و جانوران کوچک بروم، قصدشان این است که مرا پیدا کنند و به قتل برسانند.

در پاسخ نام? عمرو بن سعید-1
 الف) عبدالله بن جعفر نزد عمرو بن سعید، [که از جانب یزید فرماندار مکه بود] آمده و با او به سخن پرداخت و گفت: نامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى به حسین(ع) بنویس و در آن امان به او داده به نیکى و پیوندش امیدوار کن و به او اطمینان بده و بخواه که [ به مکه ] برگردد و نامه را با برادر خود یحیى بن سعید بفرست که این براى او بیشتر اطمینان مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آورد و مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داند که نوشته تو جدّى است. عمرو بن سعید گفت: تو نامه را بنویس و بیاور تا من مهر کنم. عبدالله بن جعفر این نامه را نوشت: به نام خداوند بخشنده مهربان. از عمرو بن سعید به حسین بن على(ع). اما بعد؛ من از خدا مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهم که تو را از هر چه نابودت مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند باز دارد و به راه خود رهنمونت باشد، به من خبر رسیده که رهسپار عراق شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى. از ناسازگارى بازت مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دارم و نگرانم که کشته شوى. عبدالله بن جعفر و یحیى ابن سعید را پیش تو فرستاده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام. با آنان نزد من بیا که تو در کنار من در امان و پیوند و نیکى و آسایش خواهى بود. در این گفتار، خدا شاهد و گواهت باشد. و السّلام. سپس نزد عمرو بن سعید آمده گفت: آن را مهر کن. او نیز مهر کرد. عبدالله بن جعفر و یحیى بن سعید خود را به امام(ع) رساندند. یحیى نامه را بر حضرت(ع) خواند. امام(ع) در پاسخ او نوشت 
اما بعد؛ مخالفت خدا و پیامبر ننموده است کسى که به سوى خدا و رسولش دعوت کند و عمل صالح انجام دهد و تسلیم اوامر حق گردد. امان نامه اى فرستاده اى و در ضمن آن، وعده ارتباط صمیمى و صلح و سازش نسبت به ما داده اى.  ب) ولى بهترین امان ها، امان خداوند است و کسى که در دنیا، ترس از خدا نداشته باشد در آخرت از امان او برخوردار نخواهد بود؛ از پیشگاه خداوند درخواست توفیق خوف و خشیت در این دنیا داریم تا در آخرت مشمول امانش گردیم  ج) و اگر منظور تو از این امان نامه واقعا خیر و صلح و صفا باشد، در دنیا و آخرت مأجور خواهى بود والسلام.  د) سپس جعفر و یحیى به سوى عمرو بن سعید برگشته و گفتند: نامه را بر او خوانده و تلاش کردیم تا برگردد. از جملة اعتذار او این بود که فرمود من رسول خدا(ص) را در رؤیا دیدم و در آن به امر مهمى مأموریت یافته ام که باید آن را تعقیب نمایم عرض کردیم: آن رؤیا چیست؟ فرمود: من این امر را به کسى نگفته ام و تا زنده هستم با کسى در میان نخواهم گذاشت.
در پاسخ نام? عمرو بن سعید-2
امام(ع) در پاسخ به عمرو بن سعید چنین نوشتند: 
اگر با نامه خود نیکى و پیوند مرا قصد کرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى، در دنیا و آخرت پاداش نیک ببینى. و تحقیقاً هر که به خدا خواند و کردار نیک انجام دهد و گوید که حقاً من از مسلمانانم. با خدا ناسازگار نیست. بهترین امان، امان خداست. هرکه در دنیا از خدا نترسد، به او ایمان نیاورده است. از خدا خوف در دنیا را مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهیم، تا نزد او امان قیامتمان باشد.

 

توضیحات:

در پاسخ نام? عمرو بن سعید-1
 ب) یک نکته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جالب در فرمایش امام(ع)، مقول? خوف از خدا است. اگر انسان بخواهد در آخرت در امان باشد، باید در دنیا خوف داشته باشد. این مطلب به قدری برای امام(ع) پررنگ است که آن را از خداوند درخواست می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمایند : «فنسألُ الله مخافةً فی الدنیا». خوف در دنیا مقول? خوبی است و در قرآن بارها مطرح شده، ولی متأسفانه نزد ما مسلمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها زیاد پررنگ نیست.

د) ـ در این سخنان، امام(ع) صحبت از یک امر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمایند: یک امری است که من مأمور به انجام آن هستم و مهم نیست که این امر به نفع من خواهد بود یا به ضررم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌باشد. حال آنکه، برای کسانی که امام حسین(ع) را نصیحت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند، نفع و ضرر  پررنگ است. ایشان به امام(ع) می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویند: «آقا! به کوفه نروید، به نفع شما نیست، به سمت یمن بروید، آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جا به نفع شماست». اما سئوال این است که آن امر چیست؟ قطعاً آن امر نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند در افتادن با یزید باشد. زیرا وقتی که در کربلا ماجرا شدت داده شد، امام حسین(ع) فرمودند: بگذارید برگردم و به شهر خودم بروم. امام(ع) می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهند به سمت ماجرای بزرگتری بروند و البته حرکت در آن مسیر ایجاب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند که ایشان با یزید و یزیدیان در بیافتند. مثَل آن نیز مانند فردی است که می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد به خاطر کار مهمی از خانه خارج شود و به این سبب باید از کنار باغچة خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش عبور کند و در خلال حرکت در این مسیر چند علف هرز را هم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کَند و چند گل را هم آب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد.

ـ از لحن کلام امام(ع) و با توجه به قرائنی که وجود دارد چنین نتیجه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود که منظور از این امری که می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمایند: «أُمِرْتُ فیها/ به آن امر شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام»، در افتادن با یزید و مبارزه با ظلم و جور زمانه نیست، بلکه ماجرای بزرگتری است. در اینصورت باید جستجو کرد که منظور از این امر چیست؟ ما می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانیم که امام(ع) ولی امر هستند، لذا این امر باید همان امری باشد که امام(ع) ولیّ آن هستند. یعنی موضوع به ماجرای «أولوا الأمر» بودن اهل بیت(ع) ارتباط دارد و از این جنبه امام(ع) دنبال ولایتِ امرِ رفعتِ عالَم بوده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند . لذا این امر، امر رفعت عالَم است؛ و چون مخاطبان، فهم این مقوله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی معارفی را ندارند، امام(ع) نیز آن را توضیح نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند و به صورت کلی و مبهم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمایند که یک امری است و من در حال رفتن به آن سمت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌باشم؛ و این امر بقدری مهم است که نفع و ضرر برای من مطرح نیست و من باید آن را انجام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهم.
ـ رابطة امر رفعت عالم با «برنامة ثاراللهی» امام حسین(ع):

تمام اهل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بیت(ع) در زمان خودشان از جانب خداوند متعال، ولیّ این امر بودند و امام زمان(عج) نیز در این زمان ولیّ امر رفعت عالَم هستند. اما طبق برنامة خداوندی، هر یک از اهل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بیت(ع) باید از جنبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای به این امر بپردازند؛ به عنوان نمونه: ابتدا باید مسیر رفعت عالَم مشخص شود و سپس روش آن. لذا امیرالمؤمنین(ع) صراط را تعیین و تبیین کردند و امام حسین(ع) روش حرکت بر صراط را. امام حسین(ع) بهترین روش برای رفعت انسان[رسیدن به اَعلی علیّیّن] و رفعت عالَم را از طریق«برنامة ثارالله» معرفی و نیز اجرا کردند. 

مقابله با یحی ین سعید

چون امام(ع) از مکه بیرون رفت، فرستادگان عمرو بن سعید که از جانب یزید، فرماندار مکه بود به سرکردگى یحیى بن سعید راه را بر او بسته، گفتند: برگرد! کجا مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روى؟! امام(ع) از برگشتن خود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دارى فرمود: و به راه خود ادامه داد. دو گروه فشار آوردند و با تازیانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها یکدیگر را زدند، امام(ع) و یارانش از برگشت، شدیداً خوددارى کردند و به راه خود ادامه دادند. آنان فریاد زدند: اى حسین! از خدا نمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترسى از جماعت جدا شده میان امت شکاف مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌افکنى؟! امام(ع) این آیه را تلاوت فرمود: عمل من براى من و عمل شما از آن شماست. شما از کرده من بیزارید و من از کرده شما.