برنامه های حسینی

برنامه به سوی کوفه



برنامه مبارزه با امثال یزید 


برنامه ثار الله و شهادت 


بسوی انتقام (هنگام ظهور و رجعت)



بهشت ظهور


قیامت


بهشت پس از قیامت

 

 

 

 

 

*منزل صفاح

به فرزدق-1

 الف) مفید(ره) از فرزدق روایت نموده که او گفت: در سال شصت هجرى با مادرم به حج رفتم. درحال راندن شتر مادرم بودم که به حرم[محدودة بزرگی که کعبه در میان آن است] در آمدم، بیرون مکه حسین(ع) را با شمشیرها و سپرهایش دیدم، پرسیدم: این قطار شتران از آن ِکیست؟ گفتند: از حسین بن على(ع). نزد او رفته و سلام کردم، گفتم: خدا خواسته و آرزوى تو را درآنچه دوست می داری برآورده سازد، اى فرزند رسول خدا! پدر و مادرم فدایت باد، چه با شتاب حج خود را انجام دادى؟! فرمود: اگر شتاب نمى‌‌کردم دستگیر مى‌‌شدم. ب) سپس به من فرمود: تو کیستى؟ عرض کردم: مردى از عرب. به خدا او بیش از این در شناسایى من نکوشید. سپس فرمود: از مردم پشت سر خود چه خبردارى؟ عرض کردم: از کسى که خوب آگاه است، پرسیدى. دلهاى مردم با تو و شمشیرهایشان برعلیه توست  ج) و مقدرات الهى از آسمان نازل مى‌‌شود و خدا هر چه خواهد، مى‌‌کند. فرمود: فرزدق درست گفتی، امر در دست خداست و او هر روز در شأن و جایگاهی جدید است که اگر پیشامدها بر طبق مراد باشد در مقابل نعمت هاى خداوند سپاسگزاریم و اوست  یاری کننده در بجا آوردن سپاس و شکر و اگر حوادث به گونه ای رقم خورد که انتظار نمی رفت باز هم آن کس که نیتش حق باشد، و تقوا بر دلش حکومت مى کند از مسیر صحیح خارج نگردیده است. عرض کردم: آرى، خدا تو را به خواسته‌‌ات برساند و از زیانها باز دارد. آنگاه پیرامون نذرها و مناسک حج پرسشهایى کردم و او پاسخ داد. سپس مرکب خود را به راه انداخت و خداحافظى کرد و از یکدیگر جدا شدیم.

به فرزدق-2

هذلى از فرزدق نقل کرده که گفت: حسین(ع) را دیدار کرده به او عرض کردم: پدر و مادرم فدایت باد! اى کاش مى‌‌ماندى تا مردم باز مى‌‌گشتند. امیدوارم حاجیان نیز با تو هم‌‌صدا شوند. فرمود: اى ابا فراس! از آنان در امان نیستم. 

به فرزدق-3

روایت شده که امام(ع) به فرزدق فرمود: اى فرزدق! اینان مردمى‌‌اند که در پیروى شیطان پا برجایند و خداى رحمان را پیروى نمى‌‌کنند و در زمین فساد را رواج داده و حدود خداوندى را باطل کرده‌‌اند. شراب مى‌‌نوشند و اموال فقرا و مساکین را ویژة خود ساخته‌‌اند و من سزاوارترم که به یارى دین خدا برخیزم و آیین او را گرامى داشته و در راهش جهاد کنم، تا کلمة خدا برترین باشد. پس فرزدق برگشت و رفت.

به فرزدق-4

دینورى گوید: امام(ع) پرسید: از مردم عراق چه خبر دارى؟ 

به فرزدق-5

ابن عساکر گوید: امام(ع) پرسید: مردم کوفه در قبال من چه رفتاری دارند؟  

به فرزدق-6

فرزدق می‏گوید: حسین(ع) را در ذات عرق دیدم که قصد کوفه داشت. به من فرمودند: اهل کوفه چکار می‏کردند؟ من بارشتری از نامه‏هایشان با خود دارم. گفتم: نرو که تو را خوار می‏کنند. همانا نزد قومی می‏روی که قلوبشان با توست و دست و عملشان بر ضد توست. ولی او به کلامم گوش نکرد.

توضیحات:

امام حسین(ع) علت تبدیل کردن حجّ تمتع به عمره و نیز خروج زودرس از مکه را چنین توضیح می‌‌دهند که: «اگر عجله نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردم، دستگیر مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شدم.»

یه نکته که متاسفانه در توضیحات این بخش قید نشده  ، تاکید امام بر نوع رفتاری که مردم کوفه در قبال ایشان دارند ، هست.یعنی خبر حرکت امام به سمت شهرشان چه تغییری در رفتارشان داشته.....

 

حالا امروز ما که خبر آمدن اماممان را داریم چه رفتاری داریم؟دنبال ساخت سلاح برای مبارزه با ایشان هستیم؟دنبال آذین بندی شهر هستیم یا .... خودمان را آماده می کنیم؟یادمون باشه مردم کوفه کم مردمی نبودن.مثلا یه قبیله در بیابان های افریقا که از هیچ چیز خبر نداشته باشند نبودند.خیلی مطالب را می دانستند اما........

 

 

*منزل ذات عرق

به بِشرُ بْنُ غالب-1

از عقیق رهسپار شد تا به منزل ذات عرق رسید. در آنجا مردى از بنى اسد به نام بشر بن غالب با او دیدار کرد. امام(ع) از او پرسید: از کدام قبیله‌‌اى؟ عرض کرد: از بنى اسد. فرمود: اى برادر اسدى! از کجا مى‌‌آیى؟ عرض کرد: از عراق. فرمود: مردمِ آنجا را چگونه پشت سر گذاشتى؟ عرض کرد: اى فرزند دخت رسول خدا(ص)! دلهاى آنان با تو و شمشیرهایشان با بنى امیه است! فرمود: اى برادر عرب! راست مى‌‌گویى. حقاً که خداى سبحان، هر چه بخواهد انجام مى‌‌دهد و آنگونه که اراده کند، حکم مى‌‌راند. اسدى گفت: اى فرزند دخت پیامبر! از این فرموده خداى متعال گزارشم ده: «روزی که تمام انسان‌‌ها را با امامشان فرا می‌‌خوانیم». فرمود: آرى اى برادر اسدى! دو گونه امام است: امامى که به هدایت فرا خواند و امام گمراهى که به ضلالت دعوت کند. پس هر که امام هدایت را پاسخ دهد، به بهشت رهنمونش گردد و هر که پیشواى ضلالت را پاسخ گوید، به آتش درآید.

به بِشرُ بْنُ غالب-2

صدوق، از امام صادق(ع) نقل کرده که فرمود: مردى به نام بشر بن غالب از امام حسین(ع) پرسید و گفت: اى فرزند رسول خدا! از فرمودة خداى سبحان: «روزى که هر گروهى را با پیشوایشان فرا مى‌‌خوانیم»، گزارشم ده. فرمود: آرى امامی مردم را به هدایت مى خواند پس گروهى اجابت می کنند و امامی دیگر به سوى ضلالت دعوت مى کند و گروه دیگر پاسخ مثبت می دهند که گروه اول در بهشت و گروه دوم در دوزخ است. و این کلام خداوند است که می فرماید: فَرِیقٌ فِى الْجَنَّةِ وَفَریقٌ فِى السَّعیرِ گروهى در بهشتند و گروهى در دوزخ.

*منزل وادی عقیق

دینورى مى‌‌گوید: پس رفت تا به بطن العتیق رسید. مردى از قبیله بنى عکرمه خدمتش رسیده و سلام کرد و خبر داد که: ابن زیاد سواران بسیارى را از میان قادسیه تا عذیب در کمین او نهاده است و عرض کرد: جانم فدایت باد! برگرد، بخدا سوگند جز به سوى نیزه‌‌ها و شمشیرها نمى‌‌روى. به آنان که نامه نوشته‌‌اند، اعتماد نکن. ایشان نخستین کسانى‌‌اند که با تو مى‌‌جنگند. امام(ع) فرمود: خیرخواهى فراوان کردى، خیر پاداشت باد. 

نکته:توجه کنین که امام در در جواب خیرخواهی چگونه پاسخ می گویند.....من برداشت خودم رو عرض می کنم:دیدین تو لفافه میخواین یه نفر رو رد کنین میگین خدا خیرت بده بعد تو دلت میگی بابا برو دنبالت کارت!ما چی میگیم این چی میگه!!....هر کی از راه رسید یه جوری رفتار کرد که نعوذ بالله امام نمی فهمه یا خبر نداره.همش نصیحت....بعد می بینیم هر کی امام علیه السلام رو نصیحت می کنه جایی در کاروان نداره....معنای نصیحت اینه من تحت ولایت تو نیستم اگر اینگونه فکر کنی.خب اینجا معلوم میشه جایی برای این افراد در کاروان نیست.

حالا درسته که در معنای بالاتر امام از باب رحمت وارد میشن و برای این افراد دعا می کنن اما.............