وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً ...........

این آیه حکایت از سه کلاس تربیتی برای حضرت ابراهیم علیه السلام داره:

1-ابتلاء به کلمات؛

2-کامل کردن و بصورت تام قرار دادن کلمات؛

3-امام قرار دادن ابراهیم علیه السلام بر مردم.

 

خب!

گفتیم خدا یکی از نحبگانش رو خواست در کلاس ویژه ای که دیگران بهش دسترسی ندارن ، رشد بده یا به عبارتی تربیت کنه؛خدا اومد ابراهیم علیه السلام رو مبتلا کرد به با ارزش ترین اشیاء عالم یعنی کلمات و آن هم ارزشمند ترین کلمات.

پس

مدرکی که قراره خدا به ابراهیم علیه السلام بده خیلی باید ارزشمند باشه دیگه؟درسته؟مثلا شما بری کلاس زبان آخر سر (آخرش!)به شما مدرک میدن؛دستمال لوله ای که نمیدن!اگه بدن پرت می کنی تو صورتشون میگی من یه ترم درس خوندم ، این دستمال که ارزش تلاش منو نداره!(البته اخیرا قیمت دستمال رفته بالا!!)

خدا چه مدرکی به ابراهیم علیه السلام داد؟! »»»»»»»» امامت بر مردم

حالا اینجاش رو خوب دقت کنید:

ما اینجا با اجازه شما بزرگواران یه سوال خودمونی می پرسیم:

«میگیم آخدا ! خودمونیما ، پدر حضرت ابراهیم رو در آوردی تا رشدشون بدی ، پس چرا آخرش امام بر "مردم" کردی؟یعنی این همه سختی ، ابتلاء به "بهترین مخلوقات خدا یعنی اهل بیت علیهم السلام" ، پیامبرت رو امام بر یه سری آدمی کردی که بت پرست بودن یا تعدادشون اونقدر ها هم نبود یا اینکه امتیاز خاصی نداشتن ؛ پس چرا امام بر اون ها قرار دادی؟آخه قربونت برم ، اگه به من که دارم تو دانشگاه درس می خونم بگی برو تو یه روستای دور افتاده در جنوب     سائوتومه و پرینسیپ  در قاره آفریقا درس بده به کلاسم بر می خوره ، حالا شما یکی از نخبگان عالم رو کردی امام یه قوم نچندان بزرگ فقط؟!»

خدا:«من گفتم للناس!کجا محدود کردم؟!چرا بیخود حرف در دهان ما میذاری؟!من گفتم امام بر مردم و نگفتم فقط امام بر مردم زمان خودش بلکه امام بر همه مردم در همه زمان ها....»

من: وااااای......«یا اباالفضل!خدا جون پس نقش ائمه ما چی میشه؟!بر ائمه ما هم امام هستند؟!با هم تناقض نداره؟!»

خدا:«اهل بیت علیهم السلام و حضرت موسی و حضرت عیسی علیهما السلام از امامت ایشان مستثنی هستند؛یعنی ابراهیم علیه السلام بر ایشان امامت ندارند ؛نگران نقش ائمه هم نباش!بذار بیشتر بخونی می فهمی که اصلا با هم تناقض نداره و در یک راستا هستند.امامت ابراهیم باید بر کسانی باشه که ارزشش رو داشته باشه؛مگه دعای کمیل نخوندی که مولای شما خطاب به من می گویند:«انت اکرم من ان تضیع من ربّیْته»من حواسم بیشتر از شما جمع هست......»

این نکته اول.پس امامت ابراهیم علیه السلام محدود به قومش نیست.

اما

یه نکته قیمتی و "بسیار حساس":

شاید بپرسید:« آقا جون!شما میگی ابراهیم در یک کلاسی به نام کلمات درس خوند و محصول اون امامت بر مردم بود.از طرفی گفتی که کلماتی که ابراهیم به آن مبتلا شد همان "وجه کلماتی اهل بیت علیهم السلام" هست.آیا محصول این کلاس ، خودش هم یک کلمه هست؟یعنی امامت هم یه کلمه محسوب میشه؟»

دو تا مطلب:

یکی اینکه امامت نمیتونه جزء اون کلمات 14 گانه باشه.خدا ابراهیم علیه السلام رو با امام کردن بر مردم "مبتلا" می کنه.یعنی واجد کلمه امام میشه.از طرفی ، در کلاس قبل که 14 کلمه بود ، اگر امامت هم جزء اون 14 کلمه بود ، منطقی نیست که یک کلاس دوبار تکرار بشه.یعنی دو بار به امامت مبتلا نشد....پس امامت ، یک کلمه جداگانه نسبت به آن 14 کلمه است.مثلا شما هیچ وقت در کلاس زبان ، دروس ترم قبل رو مجدد نمیخونی و امتحان بدی ؛ در کلاس جدید مطالب جدید رو بر اساس مطالب قبلی یاد میگیری و امتحان میدی.

ضمن اینکه اهل بیت علیهم السلام ، هم کلمه امامت را دارا هستند و هم یکی از کلمات 14 گانه.

مطلب دوم اینکه حالا میخوایم معنای خود "کلمه" رو عرض کنیم:

یکی از معانی ای که در تفاسیر بیان فرمودند ، صحبت کردن هست.جسارتا ما از یه لغت مترادف میخوایم استفاده کنیم : صادره(شئ صادره)....خدا با صادره های خودش کار انجام میده.خدا یه سری اشیاء خلق کرده به نام کلمات ، خدا عشقش می کشه از مجرای(طریق) این کلمات در عالم کار انجام بده.(جلوتر  مفصل اثبات می کنیم) 

شما وقتی صحبت می کنید یک چیزی از دهان شما بیرون می آید و جاری می شود و بسوی مقصدی(فردی) که مد نظر شماست می رود.می گوییم شما تکلم کردی!خدا هم تکلم می کنه و در قرآن داریم منهم من کلّم الله.خدا تکلم می کنه به این معنی نیست که نیاز به دهان دارد.خدا اراده کند شکل می گیرد و به سوئی که مد نظر خداست حرکت می کند.حالا هر چیزی که از سمت خدا صادر بشه ، بهش میگیم کلمه....صادره های خدا=کلمات خدا

خسته که نشدین؟!همه تلاشم رو می کنم طول هر پست زیاد نشه ولی اگه خسته شدین عذر میخوام.

 

پینوشت:

تا حالا راجع به "رفتار صفینی" چیزی شنیدین؟!

تو صفین چه اتفاقی افتاد؟!با قرآن جلوی امام ایستادن.مگه میشه؟!بله که میشه!با حدیث هم میشه جلوی امام ایستاد ، همان کاری که می کنند و خواهند کرد.

دوستانی که مطالب برنامه های حسینی و پست های ابلیس رو خوندن ، فرمانده اتفاق صفین چه کسی بود؟

معاویه؟

عمر و عاص؟

خوارج؟

کم بصیرت ها؟

ابوموسی اشعری؟

یا ابلیس؟!

دیگه تعجب نمی کنیم.مطمئن هستیم که شیطان فرماندهی این فتنه رو بر عهده داشت.با آیات قرآن جلوی امام ایستادند.از گرد او رفتند.

نتیجه:

هر چیزی که ما رو از امام دور کنه ، اون رفتار صفینی هست.

هر چیزی که فرهنگ امامت رو کمرنگ کنه اون فرهنگ شیطانی است حتی اگر ظاهر موجه داشته باشه.مثل چی:

مثالش هم یه ذره دور و برمون رو نگاه کنیم پیدا می کنیم.....

میگه پسرم برو نون بگیر ، میگه نماز اول وقتم میره!

عزیزم اون نماز تو کمرت بخوره!نماز اول وقت واجب نیست اما اطاعت امر پدر و مادر واجبه.تو که به حرف پدر و مادرت به خاطر نماز گوش نمیدی "شاید" به حرف امامت هم گوش ندی بگی وقت نمازه!!!

اگه در جلسات قرآن بریم و بلند بلند هم الله الله بگیم اما منجر به حرکت به سمت امام نشه به درد نمیخوره.

برخی اوقات ، هیئت رفتن هم رفتار صفینی خواهد بود اگر مانعی برای رسیدن ما به امام علیه السلام باشد.....