1-از سرمای مشهد در لباس خویش خزیده بودیم که ناگهان چمشممون به یک آتلیه افتاد!(آیکون اصن منم سر به زیر!).خب شما یادتون نمیاد ، اون زمانا آتلیه های مشهد داد می زدن می گفتن:عـــکــــــــــــــــــس با حرم ....عکس با حرم میگریــــــــــــــــــم حرم ضریح بارگاه!! اما در سفر اخیر فهمیدیم دوره زمونه کلنی عوض شده!....

آتلیه اونور مشهد نبودا!...دم حرم بود:)

 

<** ادامه مطلب... **>

2-از سرمای مشهد به بهشت ثامن رفتیم برای زیارت وداع...جای دوستان خالی چه حالی....هم به خاطر جمعی که بودیم و هم به خاطر سادگی...فضای پایین صحن آزادی خیلی ساده هست.حواس شما پرت زرق و برق نمیشه بخاطر همین ارتباطتون قوی تره.....

البته این عکس مال صحن قدس هست:)

3-از سرمای مشهد به گرمای خانه رسیدیم که گوشمون به یک مداحی وا شد!!«این چه نوار مغزی بود....» و جملگی نعره ها زدیم!

4-از سرمای مشهد  خواستیم بریم تو رواق و حرم که اصن یه وعضی بود!آخر هم نشد ..... .

5-از سرمای مشهد که بگذریم ، گرمای عشق به امام رضا چیز دیگری است... 

 

پینوشت:

حناق که نیست!

یعنی نه پرتقالی بود!

نه گاز داشت!

و انقدر قند داشت که نشد بخوریم!

دالکی!!!!

 

روی دو سه مورد از موارد بالا یه ذره حرف داریم که ایشالا خواهیم گفت!البته نه به این پراکندگی!

بگید ایشالا:)

 

 

پیرامون 1 هم باید عرض کنم جهت حفظ وبلاگ از بیان ادامه شعر معذوریم!!