شبا که گریه می کنی ....گریه ام میگیره

نماز شب که میخونی....گریه ام میگیره

با هیشکی حرف نمیزنی....گریه ام میگیره

موهامو شونه می زنی....گریه ام میگیره

تا گرم روضه خوندنی....گریه ام میگیره

وقتی به فکر رفتنی....گریه ام میگیره

چشام میفته تو چشات ....گریه ام میگیره

وقتی میلزه دست و پات....گریه ام میگیره

از بغض مونده تو صدات....گریه ام میگیره

بعد از تموم سرفه هات ....گریه ام میگیره

از خون گوشه لبات ....گریه ام میگیره

با روضه کرب و بلا....گریه ام میگیره

وقتی میگی از کربلا....گریه ام میگیره

از آتیش تو خیمه ها ....گریه ام میگیره

دیگه نگو از قتلگاه....گریه ام میگیره

آتیش میاد تو خیمه ها....گریه ام میگیره

آتش میگیره دامنا....گریه ام میگیره

سر حسین به نیزه ها....گریه ام میگیره

چنگ میزنن به ..........گریه ام میگیره

dar.jpg

داشتم فکر می کردم چه بیتی برای این تصویر بذارم

دلم ، روایتی دیگر از غزل خواند

با اجازه جناب برقعی....

 

 

با اشک هاش کاغذ خود را نمور کرد 

در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد

ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد

"نقاش ما" بساط سینه زنی را که جور کرد

احساس کرد از همه عالم جدا شده است

در بوم او مجلس ماتم به پا شده است

در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت

وقتی که میز و کاغذ و رنگ ها دم گرفت

وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت

مثل همیشه رخصتی از "مادرم" گرفت

باز این چه شورش است که در جان نرگس است

"تصویر" شکست خورده طوفان اشک ماست

بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت

دستی زغیب قافیه را "بیت الحزین" گذاشت

یک بیت بعد ، واژه ی مسمار را گذاشت

مادر جدا گذاشت و در را جدا گذاشت

حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند

مولا ، حسن برای حسین  گریه می کند

با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید

بر روی در ، اثر رد پا کشید

او را چنان فنای خدا بی ریا کشید

حتی براش جای خودش ، یاس را کشید