قبل نوشت:

اگر اولین بار است که کلیک رنجه فرمودین ، حتما این بحث را از اینجا پیگیری بفرمایید.

-------

یه قدری سرعت بگیریم و از مبحث کلمات عبور کنیم ، اگر جایی سوال بود در خدمتیم:

اعلی ترین مقوله ای که ازش در قرآن صحبت میشه کلمات هست:کلمة الله هی العلیا

تعداد کلمات اصلی هم که عرض شد 14 کلمه است و عناصر اصلی نظام عالم هم هست.

گفتیم که این کلمات مانند شجره هستند اما درختی برعکس که ریشه آن در آسمان است و شاخه های آن به سمت زمین.

یه نکته اینکه کلمات اشخاص نیستند بلکه در افراد جلوه می کنند.اینکه امیر المومنین علیه السلام می فرمایند نحن کلمات به این معنی نیست که اهل بیت از کلمات هستند بلکه کلمات در تصرف امام علیه السلام است.مثلا من زندگی کاروانی هستم!یعنی من دارم این وبلاگ رو بروز می کنم(افسارش دست منه)

کی میتونه ظرفی برای کلمات باشه؟....خلیفة الله

از مطلبی که درباره داستان حضرت ابراهیم علیه السلام در پست قبل گفتیم ، به نظر میرسه خدا یه منظر به ما نشون میده.منظر یعنی چی؟

یعنی سکو؛دوربینی از زاویه های خاص.مثلا حضت زینب علیها السلام از چه منظری نگاه کردند و گفتند ما رایت الا جمیلا؟!.........آنچه از آیات برداشت کردیم این بود که خدا داره به ما میگه از منظر کلماتی به عالم نگاه کنید.حالا ما هم بیایم یه بار هم از این منظر نگاه کنیم ببینیم چیزی بیشتر می فهمیم یا نه.

مثلا پست های برنامه های حسینی بر اساس نگاه کلماتی بود.غلط بود؟!سطحی بود؟تک بعدی بود؟......

حالا ما چه رفتاری در قبال این کلمات باید داشته باشیم؟!

اولین کاری که باید بکنیم این هست که منظر نگاهمان را باید کلماتی کنیم.یعنی نباید دنیایی نگاه کنیم.مثلا اینکه چرا ابراهیم علیه السلام زن و بچه اش را راه انداخت در بیابان بی آب و علف؟انبیا که بهره بیشتری از عقل بردند!پس باید رفتارشون عقلانی تر باشه اما اگه نگاه دنیایی داشته باشیم میگیم بی عقلی بود یا آخرش میگیم خواست خدا بود ولی مگه نه اینکه خواست خدا هم باید عقلانی باشه و هست؟! یا اینکه چرا فرزندش رو ذبح کرد؟!غیر منطقی نیست؟!اگه واقع گرا باشیم میگیم غیر منطقیه اما اگه حقیقت گرا باشیم میگیم منطقیه.(حالا اینکه حقیقت امر چی بود اینجا محل بحث نیست)

نظیرش رو در داستان امام حسین علیه السلام داریم.همه گفتن بی عقلیه رفتن به کوفه......

دومین موضوع یا تبعه منظر کلماتی چیه؟!...فضای کلماتی.خدا یه جور دیگه ای آزمایش می کنه.جنس آزمایشات الهی فرق می کنه.یهو مثل ابراهیم علیه السلام پرت میشی تو آتیش اما نباید از کسی کمک بگیری.خیلی سخته دیگه......در فضای کلماتی باید کلماتی رفتار کرد.(خوبه همین جا یه مثال بزنیم:خدا اجازه داد یه انقلاب عظیمی در ایران رخ بده اما ابتلائات الهی هم پشت سر هم داره میاد.هر وقت پیروز بودیم خدا ملت ما رو رشد داده و هر وقت شکست خوردیم رشدی در کار نبوده.خیلی عجیبه که اتفاقاتی در ایران رخ داد که در هیچ جایی رخ نداد و یا نتیجه اش 180 درجه متفاوت بود)

موضوع سوم چیه؟وقتی شما در یک فضایی غوطه ور باشی ، بعد یه مدتی فرهنگ اون فضا رو کسب می کنی.فرهنگ کلماتی......ما فرهنگمون چیه؟حب.....اما خدا چی گفته؟الا المودة فی القربی.خدا گفته مودت داشته باشیدامام حسین علیه السلام خیلی محب داشت.کلی بعد از شهادت گریه کردند اهالی مدینه.اما فقط 72 نفر مودت داشتند.(بدونین معاویه برای حضرت علی گریه کرد.معاویه ها......عمر و عاص ملعون یه شعری در مدح مولا گفته کسی ندونه فک میکنه از عالمان شیعه این مدح رو گفته؛پس بیایم به سمت مودت حرکت کنیم؛مودت یعنی مطابق میل امام رفتار کردن......)

موضوع چهارم اهداف کلماتی داشتن.یعنی ما داریم کدوم سمت میریم؟انقلاب اسلامی قراره کجا برسه؟

موضوع پنجم هم ثمرات کلماتی شدن هست..........

خلاصش میشه:منظر کلماتی ـــــــــ»فضای کلماتی ـــــــــ»فرهنگ کلماتی ـــــــ»رفتار کلماتی ــــــ»اهداف کلماتی ـــــــ»ثمرات کلماتی شدن

 

پینوشت:

پست بعد میریم سراغ ادامه آیه «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً ...........»

پس تا الآن ما به دو تا از سوالات پیرامون این آیه جواب دادیم:

مربی ابراهیم دیگه کیه؟!......کلمات یعنی چی؟!.....خدا امامت رو جعل کرد؟!........برای مردم یعنی کیا؟!........امام شد یعنی چی شد؟!