قبل نوشت:

1-اگر مقدمه رو مطالعه نفرمودین به پست قبل مراجعه بفرمایید!

2-حضرت ابراهیم علیه السلام یه ویژگی جالب داشتن! ایشون هر وقت میخواستن غذا صرف کنند ، سفره ای پهن می کردند و منتظر می شدند تا افراد بر خوان ایشان حاضر بشن و به همراه کسی غذا صرف کنن(خودمونیش میشه اهل تک خوری نبودند)...ما هم اشتباهی میخواهیم مثل ایشون رفتار کنیم.یه مطلبی رو یاد گرفتیم میخوایم به بقیه هم عرضه کنیم.....بنده واقعا به این بحث تعلق خاطر دارم چون به نسبت آنچه در گذشته از امام و امامت میدونستم زمین تا آسمون فرقشه!

 

اما

گفتیم میخوایم راجع به امامت صحبت کنیم.ببینیم تو قرآن خدا چی گفته؟! ما حضرت ابراهیم علیه السلام رو برای شروع بحثمون انتخاب می کنیم ، چون خدا تصریح کرده که ایشان از شیعیان هستند(ان من شیعته لابراهیم-صافات-83)یعنی خدا یه الگو رو به ما معرفی کرده.....خب!ما میریم ببینیم چی شد که خدا ایشون رو شیعه معرفی می کنه و در آیه ای دیگر خبر از امامت ایشون بر مردم میده؟!

وقتی یه گشتی در قرآن می زنیم میرسیم به این آیه قابل تامل:

وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً .....

و هنگامی که مربی ابراهیم او را به کلمات مبتلا کرد ، پس آن ها را تام قرار دادیم {خدا} گفت من برای مردم امامی قرار دادم(یا جعل کردم ؛ واژه جعل را در مباحث آینده به خاطر داشته باشید)

چه ترجمه سختی.....مربی ابراهیم دیگه کیه؟!......کلمات یعنی چی؟!.....خدا امامت رو جعل کرد؟!........برای مردم یعنی کیا؟!........امام شد یعنی چی شد؟!

- اینکه مربی ابراهیم علیه السلام چه کسی است رو الآن کاری باهاش نداریم چون از بحث خارج میشیم ؛حالا یه نفری بوده یا خدا بوده یا اهل بیت علیهم السلام.

-اما کلمات....من گشتم در کتب تفاسیر ، بهترین حرفی که میشد برداشت کرد این هست که کلمات یه چیزایی هستند که ابراهیم با اون چیز ها ، آزمایش شد یا بهتر بگیم مبتلا شد.

اما باز هم این معنی کلی هست.میگن منظور از این کلمات اشاره به داستان خورشید و ستاره ها داره.به فرض که درست!خب ببخشید پس ما هم الآن امامیم دیگه؟!من عذر میخوام واقعا اگه پیامبر خدا اینقدر نمی فهمه که.....یعنی ما باید باور کنیم که خدا با خورشید و ستاره پیامبر خودش رو امتحان کرده؟!اون هم پیامبر اولوالعزمش رو ؟!!!!!! مثل این میمونه شما به رئیس دانشگاه بگی بیا ازت امتحان دیکته بگیرم!!!! متن آیه می فرماید:

«و این چنین به ابراهیم ملکوت آسمانها و زمین را نشان می دهیم و برای اینکه از یقین کنندگان گردد .پس همین که شب او را پوشانید ستاره ای را دید ، گفت: این پروردگار من است سپس همین که غروب کرد گفت: من غروب کنندگان را دوست ندارم .پس از آن ، وقتی که ماه را دید که طلوع کرد ، گفت: این پروردگار من است ، سپس ماه که غروب کرد ، گفت: اگر پروردگار من ، مرا هدایت نکند از گروه گمراهان خواهم بود .پس از آنکه خورشید را دید که طلوع کرد ، گفت: این پروردگار من است این بزرگتر است پس آن گاه که خورشید نیز غروب کرد ، گفت: ای قوم! من از آنچه شریک خدا قرار می دهید بیزارم .من روآوردم به کسی که آسمانها و زمین را آفریده است ، در حالی که میانه رو{حنیف} هستم و از مشرکان نیستم .....(ور در چند آیه بعد خدا می فرماید:)این است حجت ما که به ابراهیم علیه قومش دادیم هر که را بخواهیم درجاتی بالا می بریم زیرا پروردگار تو حکیم و علیم است .(سوره انعام آیه 75تا83)

(جهت رفع شبهه احتمالی:شاید بفرمایید این که خدا گفته ما به ابراهیم ملکوت آسمان ها و زمین را نشان می دهیم تا از یقین کنندگان گردد ، با حرف ما در تناقض نیست که پیامبر معرفتش نسبت به خدا بیشتر از این حرفا بوده؟!جوابش این هست که حضرت ابراهیم در ملکون که بود یه چیز هایی رو دیدن.بعد که به عالم مادی برگشتن دنبال نشونه هایی بودن که در ملکوت دیده بودن.نشونه ها چی بودن؟ابراهیم دنبال نور بود.دقت کنین:وجه مشترک ستاره و ماه و خورشید "نور" هست.ابراهیم دنبال نور بود.کلاس ملکوت ابراهیم رو از خود بیخود کرد.بچه رو دیدید وقتی کسل میشه یا خوابش میگیره دنبال یه چیزای خاصی میگرده؟مثلا انگشتش رو میخوره یا میره تو تختش میخوابه یا... ؛ حضرت ابراهیم هم در ملکوت که رفتن بسیار احساس لذت بخشی داشتن برای همین دائما دنبال همون نشونه ها بود که بتونه ارتباط داشته باشه.ایشالا فرصت و توفیقی بشه داستان حضرت ابراهیم علیه السلام رو باز کنیم.بسیار جالبه.....)

بعضی میگن در غالب کلمات یک سری مسائل بهداشتی به ابراهیم علیه السلام گفته شده که خب ما از این دسته از متفکرین هم تشکر می کنیم!خدا به پیامبرش گفته چجوری پس از قضای حاجت......ریش بذار ، ختنه کردن و..... آخرش هم امام شد!

خلاصه یه حرف های جالبی یافتیم که ترجیح دادیم بیشتر فکر کنیم.

حالا چیکار کنیم؟!حرف های بالا رو قبول کنیم؟!

در بین 124000 نفر پیامبر علیهم السلام ، 5 نفر اولوالعزم شدند ؛ پس خدا با این 5 نفر باید رفتار با کلاس تری داشته باشه.درسته؟!امروز تو جامعه ، روی نخبگان حساب ویژه ای باز می کنن و تلاش می کنن که بهترین امکانات رو در اختیارشون بذارن(مثلا!).پس خدا هم رفتارش با نخبگانش حتما متفاوت هست و در کلاس های ویژه ای باید این بزرگواران رو تربیت کنن و این تربیت اونقدر سخت هست که بقیه نمیتونن تو این کلاس ها شرکت کنن.

هر کسی نمیتونه امام بر مردم(للناس) بشه.باید دوره های خاصی رو بگذرونه که حضرت ابراهیم در دوره ای به نام ابتلای به کلمات تونستن "امام بر مردم "بشن.پس حتما حتما ، این کلمات باید خیلی ارزشمند و قیمتی باشن.درسته؟!

در قرآن 71 واژه"کلمه و مشتقات آن" رو داریم.از این 71 آیه ، در 28 آیه به معنای صحبت آورده شده و در 43 آیه دیگه ، معانی متفاوتی دارد.پس دنبال آیه ای بودیم که قیمتی تر باشه(از ارتفاع بالاتری صحبت شده باشه)

ما در عالم بیشمار کلمه داریم:

قُل لَّوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا(کهف-109)

«بگو : اگر دریا برای نوشتن کلمات پروردگار من مرکب شود ، دریا به پایان می رسد و کلمات پروردگار من به پایان نمی رسد ، هر چند دریای دیگری به مدد آن بیاوریم»

از طرفی در سوره مبارکه لقمان آیه 27 داریم:

وَلَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ

«و اگر همه درختان روی زمین قلم شوند و دریا مرکب و هفت دریای دیگر به مددش بیاید ، سخنان خدا پایان نمی یابد و خدا پیروزمند و حکیم است»

بدیهی است که میان کلمات ، برخی قیمتی تر هستند.با توجه به آیه : 

وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ ، ابراهیم علیه السلام به کدام کلمات مبتلا شد؟در ظاهر قرآن بیان نشده اما به احادیث ذیل آیه که مراجعه می کنیم ، 14 کلمه عنوان می شود که وجود نازنین اهل بیت علیهم السلام هست و فعلی که ابراهیم علیهم السلام انجام داد ، " عزم " نسبت به این کلمات بود.همان کلماتی که آدم علیه السلام نسبت به آن عزم نداشت(و لم نجد له عزما).....اصلا به 5 رسول برتر خدا میگیم اولوالعزم!یعنی کسانی که عزم زیادی دارند.

پینوشت:

-یه نکته ای که قابل ذکر هست ، این که نگاه شجره ای به نظام عالم داشته باشیم.خود قرآن هم مثال هایی که می زنه ، مثال شجره ای هست .درختی برعکس را تصور کنین که ریشه اش در آسمان و تنه و شاخه و برگش به سمت پایین(عمق) آمده است.هرچه به ریشه این درخت نزدیک می شویم ، کلمات قیمتی تر می شود.ان شاء الله پست بعدی مفصل تر صحبت می کنیم.