آقا سید عزیز فرمودن که مطلب قبلی تکراریه.پس من یه نکته ای رو میخوام بگم که شاید کمتر بهش فکر کرده باشین یا شنیده باشین.
می دونین یکی از ضررهای دیر ازدواج کردن خانم ها چیه؟
یه دو دو تا چهار تاست:
دختر خانم چند سالگی ازدواج می کنه؟حدوداً میگیریم 24 سال.خب؟
حالا چقدر طول می کشه بچه دار بشه؟ میگیریم 2 سال(خوشبینانه)
میشه چند سالگی برا زن؟26 سالگی
چند سال طول می کشه که بچش ازدواج کنه؟
باز هم خوشبینانه 24 سال.
زن چند سالش میشه؟.... 50 سال!....تازه نوه اول!!!!
یعنی نوه دوم یا سوم میره رو 55 یا 60 سال!
حالا همون بچه اول رو در نظر بگیرین:
بچشون در 24 سالگی ازدواج می کنه.اون هم 2 سال بعدش بچه دار میشه.میشه 52 سالگی برای زن!
یعنی یه خانم در 52 سالگی تازه میشه مادر بزرگ بچه اول!!به به !چشم شما روشن:)
یه زن 52 ساله توانایی نوه داری داره؟(الآن به دختر خانومه میگی برو آشپزی کن میگه اووووووووووووه!یعنی برم غذا بپزم؟!.....:|)...
ببینین ، در ایران ، نقش مادر بزرگ ها در نگهداری از نوه خیلی زیاده.با این روند دیگه نو عروسان باید خواب گذاشتن بچشون پیش مادرشون رو ببینن!!!این مطلب رو وقتی می فهمن که ماهی 500 هزار تومن برای مهد کودک دادن)
حالا نکته بامزش اینجاست:
که این نوه گوگولی مگولی ، از نعمت داشتن مادربزرگ در سنین 15 سال به بالا تقریبا محرومه:|(تازه بچه اول)بچه دوم و سوم که ..... :(
یعنی::::::» نقش بسیار مادر بزرگ ها و پدر بزرگ ها داره حذف میشه!!و باید در کتاب تاریخ اون ها رو بشناسیم(Ingoraz میشیم)
آقایون و خانم های محترم دقت بفرمایند و به خودمون بگیریم:
ما نسلی خواهیم بود که نوه هایمان را نخواهیم دید مگر نوه اول یا دوم.
نقش پدر بزرگ و مادر بزرگ بسیار بسیار مهمه مخصوصا برای سنین جوانی که معمولا سن سرکشی و استقلال طلبیه.
ما از دار دنیا یه مادر بزرگ داریم که خدا حفظش کنه.ایشون یه نکته هایی رو به من میگه که تو صد تا کلاس دانشگاه هم پیدا نمیشه.نکته های ظریف زندگی رو فقط اون ها می دونن....
این فقط یه مورد از مضراتش بود.من یه بار به این سوال که " دیر ازدواج کردن چه ضرر هایی داره " فکر کردم ، باور کنین یه لیست تو ذهنم درست شد و واقعا وحشت کردم.یه نکته ای رو یکی از خانم ها تو کامنت خصوصی گفتن و درسته: که زن از یه سنی دیگه حوصله تربیت بچه رو نداره.....این خیلی مهمه.این عرایض ما بر خود ما آقایون هم وارده متاسفانه:(((... مرد دیر ازواج می کنه دیگه حوصله بچه نداره!میگه برو بابا همون یه دونه بسه.....و اوضاع میره به سمت تک فرزندی و بشمار ، مشکلات و معضلاتش را.....
پینوشت:
1-یه دفعه مادر بزرگ ما ، یه حرفی زدن من کلا بهم ریختم.گفتن: ببین ، من جوونیم رو گذاشتم پای نگهداری از شما وگرنه من هم میتونستم درس بخونم و برا خودم کسی بشم....دو تا عروس خانم های مادر بزرگ ما و مادر ما هر سه تمام وقت معلم و مدیر مدرسه بودن برا همین زحمت تربیت و بزرگ کردن ما تا نیمه های روز با ایشون بود و واقعا برای 9 تا نوه ای که دارن مادری کردن.این ایثاره یه مادره.....اینکه ما به معراج نرسیدیم مشکل ازخودمونه.دامن مادر مهیا بود:(...........(برا شفاشون دعا کنین)