خلاصه کلام اینکه

این همه رفتیم بالا ،‌اومدیم پایین که یه مطلب رو بگیم:

باید مستضعف بود ! باید احساس کنیم و بفهمیم و ایمان داشته باشیم کـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه

به امام نیاز داریم ؛ از جزئی ترین امور زندگی تا امور کلان دنیا...ما محتاج امام هستیم.

همه درد ما از نفهمیدن جمله بالاست.

وقتی این رو درک کردیم ، دنبال سبک و روشی برای همراهی با امام خواهیم بود:

ادعا می کنیم می خواهیم از عقل پیروی کنیم ، عقل ما می گوید : و کل شی احصیناه فی امام مبین! پس به هیچ کس جز امام نیاز نداریم.

وقتی خودمون رو محتاج امام دیدیم ، آن وقت همه وجودمان ( و نه بخشی از آن را) در اختیار امام می گذاریم ، می گوییم تو بگو چه کنیم.

این یعنی زندگی کاروانی....این یعنی نگاه کاروانی....

چی شد؟

ما عقلا اثبات کردیم باید کاروانی زیست...

حالا دوستانی که میگن ولایت فقیه رو چجوری اثبات کنیم:

تا اینجا چند خط شد؟!حالا یه خط دیگه:

حالا که به امام دسترسی نداریم ، چی کار کنیم؟.....باید به اشبه به امام نگاه کنیم....وقتی خورشید نیست به ماه نگاه می کنیم.وقتی پدر نیست به برادر بزرگ نگاه می کنیم.....

از کجا بفهمیم؟

خدا حتما دل ها را هدایت خواهد کرد....چون امام در ظاهر نیست اما وقتی امام باشد دیگر خبری از دل نیست! عقل ِمطلق باید باشد تا گمراه نشد.مثال:زمان امیر المومنین(علیه السلام)

حالا بریم سه وجب کتاب بنویسیم اثبات ولایت فقیه! تو دو خط اثبات میشه:تصورش تصدیق را در پی دارد...

کسی ولایت فقیه رو میفهمه که نیاز صد در صدی به امام را فهمیده باشه و لا غیر....

اما............

حدود دو سال و پنج ماه از شروع وبلاگ زندگی کاروانی میگذره.اون اوایل ، یه نفر بیشتر مخاطب نداشت حرفامون(نه اینکه مخاطب خاص باشه ها!)کلا یه نفر میومد وبلاگ!اما به خاطر امتیازاتی که سیستم پارسی بلاگ داره ، به مرور ، به تعداد مخاطبان وبلاگ ، افزوده شد.

اما خیلی زود ، این صفحه اینترنت ، از وبلاگ تبدیل شد به یک : شبکه اجتماعی کوچک! و این اتفاق افتاد در حالی که خیلی سخت بود و وقت و حوصله قابل توجهی میخواست.

اما قبل از اینکه توضیحات رو ادامه بدم ، یه نکته تو گلوم مونده (!!):

من مخالفم که به اینترنت بگیم فضای مجازی.من اینترنت رو فضای مجازی نمی دونم.من جنس فضای اینترنت رو واقعی دیدم و لمس کردم.اینجا مخاطبین ، خودشون بودن نه شخصیت کاذبشون.قریب به اتفاق کامنت ها ، حرف دل بود نه صرفا یک لایه از شخصیت!من این رو دیدم.

اما چرا شبکه اجتماعی؟

تفاوت اینجا با خیلی از وبلاگ ها ، مخاطب محوری مطالب هست.اینجا مخاطب خودش رو اثر گذاشت می دونست.هم روی نویسنده و هم روی دیگران ؛ وقتی مخاطب احساس کنه به نظراتش اهمیت داده میشه ، وقتی احساس کنه مهم تلقی میشه ، وقتی احساس کنه روابط انسانیه دو طرفه برقرار میشه ، دیگه احساس نمی کنه باید صرفا بگه خوب یا بد بود ؛ وقت میذاره و چندین پاراگراف ، مطلب نویسنده رو خیلی دقیق نقد می کنه...این با ارزش هست و راحت بدست نمیاد.

وقتی میرم توی یه وبلاگ نظر میذارم و نویسنده ، نبود چند وقته منو تذکر میده ، این یعنی احساس مهم بودن،یعنی نویسنده خودش رو برتر نمیدونه....

تلاش بر این بود: مطالبی که اینجا نوشته میشه ، بروز باشه ، مهم باشه ، کاربردی باشه ، با هدف ایجاد دغدغه باشه ، جذب حداکثری داشته باشه ، به نیاز های مخاطبین توجه داشته باشه ، مودبانه باشه ، بکر باشه ، به زوایایی اشاره بشه که کمتر بهش اشاره شده و.... .

خواستیم مطالب متفاوت باشه ، هم سیاسی ، هم اجتماعی ، هم مذهبی ، هم دلنوشت ..... کمتر پیش میومد که دو مطلب یکنواخت پشت سر هم باشه....اصلا میخواستیم تکراری نباشیم و هیچ مرزی رو برای خودمون قائل نباشیم.از مطلب کپی شده تا نقل شده تا نوشته های وارده .....

خواستیم اگه کسی برای بار اول اومد اینجا ، از چند پست آخر ، یکیش رو بخونه.... و آمار بازدید کننده وبلاگ ، صحت این عرض بنده هست.ما مگه فیل هوا می کنیم که 500 نفر بازدید کننده داریم؟یه شوخی هم همین جا بکنیم: برخی اوقات یه روحانی خیلی باید تلاش کنه که نصف این تعداد مخاطب داشته باشه اما اینجا به برکت مطالبی که گفته می شد این امر محقق شد.

خواستیم اینجا لااقل یه ذره بوی حضرت زهرا رو بده....خوشحالیم که ، ما همه از ایشان هستیم ، اصلا در نور ایشان خلق شدیم که فطرت داریم .فطرت از آن حضرت زهراست...یا فاطر و بحق فاطمه...حالا اینکه ایشون از این وبلاگ راضی بودن یا نه رو ما خبر نداریم.امیدواریم مادری نگاه کرده باشن.....تحقق مطالب بالا یقینا به خاطر اجازه ایشان است...

اما برخی اوقات این حقیر سراپا تقصیر ، اشتباهاتی رو مرتکب شد.از نوع بیان مطلب گرفته تا برخی محتواهای آن که نظرات شخصی من بوده.....این ها ارتباطی به ایشان نداشته و بی دقتی قطعا از این حقیر بوده....

برخی جاها ممکنه با مخاطب خوب صحبت نکرده باشیم....برخی جاها ممکنه زیاده روی کرده باشیم....برخی جاها ممکنه یه حرفی رو باید میزدیم و نه نزدیم....ممکنه کامل نگفته باشیم...دقت لازم رو نداشتیم....همه این ها در پرونده بنده نوشته میشه....

می خواستیم اینجا خودمونی باشیم و بی تکلف....از خدا که پنهون نیست از شما هم پنهون نباشه:ما که تو این عالم عظیم که چیزی نیستیم!دو روزی فضا رو اشغال می کنیم و بعد هم تبدیل میشیم به خاک ؛ پس چه کاریه که "منی" قائل بشیم.اصلا اومدیم که برای "او" باشیم ،همراه او باشیم ...فقط اگه این "نفس"بذاره....

میخواستیم نگاهمون رو به نگاه امام علیه السلام نزدیک کنیم....

میخواستیم بگیم دشمن قسم خورده داریم....و هو لکم عدو مبین داریم....

میخواستیم روی شیطان رو کم کنیم!اما برخی اوقات اشتباه کردیم...

میخواستیم بگیم جز رهبری به هیچ کس تعلق خاطر نداریم مگر در راه او باشد....

میخواستیم هدفمند و حساب شده بنویسیم....

اما برخی از خواسته های ما عملی نشد...!

اما حرکت کردیم....

می خواستیم بگوییم نباید شیعه قائد باشیم و بشینیم و منتظر شویم...باید شیعه قائم بود و به سمت او با همه وجود حرکت کرد...

میخواستیم بگوییم اگر می گویند و اکثر الدعا بتعجیل الفرج یعنی همه اعمالمان باید در راستای ظهور باشد تا در کارهای ما هم گشایش باشد!یعنی اگر کاری برای او نباشد گشایشی در مسیر خدایی نخواهیم داشت حتی اگر در ظاهر دروس دینی را بخوانیم....

میخواستیم.....میخواستیم.....میخواستیم......................................خیلی کارها رو میخواستیم اما یه نفر هست و کلی نقص!

قرار بود ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها خداحافظی کنیم که به چند دلیل نشد.دلایلش خیلی مهم نیست ...هم امر مادر عزیزم بود که بنویس و هم نزدیکی به ایام انتخابات و هم نظرسنجی وبلاگ و....اما امروز دیگه وقت رفته(ایکون هق هق هق هق:دی)

تو این مدت ، خیلی از دوستان لطف داشتند و ما رو شرمنده کردند واقعا....خیلی ....نه کسی هستیم نه آش دهن سوزی هستیم و نه تحفه ای از جانب حق!اما دوست نداشتم و ندارم که کسی بگه شما باید بمونی.چون زشت میدونم کسی خدای نکرده بخواد با اصرار یه الاخی مثل ما رو وادار به موندن کنه:(....(نشنیده بگیرین : گرچه یکی دو تا حرف هم شنیدیم که فراموش نخواهیم کرد)

این مدت دوستان بسیار بسیار خوبی پیدا کردیم ، برادران بسیار نازنین در اقصی نقاط ایران و خواهران بزرگوار و بزرگمون که حقا ما خیلی اذیتشون کردیم:)

دیگه همین...

امــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا

از این به بعد ، یکی از دوستان بسیار عزیز و برادر بزرگوار به نام "قـــریــــب" در این وبلاگ قلم خواهند زد و لطف داشتن و از ما قول گرفتن که بنویسیم.محور وبلاگ و محتوای اون با ایشون هست ....

به خاطر همه خوبی و های نکردمون و بدی هامون ،حلال بفرمایـــــــــــــــــــــ‌ـ ـ ـ ـیـ ـ ـ ـد .....

 

عموی علیرضا:)

02.jpg

 

آخرین پی نوشت (دوباره آیکون هق هق هق هق: دی)

1-برا ارشدمون دعا کنین هرچی خیر هست همون بشه ....

2-با این اوضاع اقتصادی هم فقط برا ارشد دعا کنین:دی

3-ایشالا پسرایی که سر صف ایستادن زودتر ازدواج کنن(این دیگه مخاطب خاص داره ، چندین نفر هم مخاطبن)!این هم برا دوستانی که میگن چرا به پسرا گیر نمیدی:))

4-خدا آخر و عاقبت ما رو ختم به خیر کنه.

5-ماه مبارک رمضان نزدیکه...برا دوستاتون دعا کنین...خیلی:(

6-پیشاپیش ولادت امام حسن مجتبی ، کریم اهل بیت علیه السلام هم مبارک باشه:)

7-طلوع می کند آخر طلیعه موعود....میسر قبله عوض می شود به سوی حسین...

8-....خـ ـ ـ ـ ـداحـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـافـ ـ ـ ـ ـ ظ...