قبل نوشت:

یه عذرخواهی بدهکاریم....

در یکی از پستای ازدواج یه مطلبی رو عرض کردیم پیرامون حضور خانم در بیرون از منزل.این عرض ما بدین معنی نــــبود که زن "باید" بیرون از خونه باشه.در اون داستان عرض این بود که اون شخص از جامعه می ترسید و به این دلیل از حضور در اجتماعات خودداری می کرد.وگرنه ابدا منظور ما این نیست که خانم ها تنها در خیابان باشند و این رو یه مورد مثبت حساب کنیم.

 

0dngh0m2vmg0ayc6xep8.jpg

 

مطلب ذیل ، کامنت یکی از خواهران بزرگوار است در چند کامنت مرقوم فرمودند و از اونجایی که تمایل نداشتند که اسم شریفشون و برخی قسمت های اون منتشر بشه ، برخی از مطالب ایشون رو برای دوستان به نمایش می گذاریم...:

بنده به همین سخنانی این چنین،عمل کردم و همون ترم اول کارشناسی ازدواج کردم خداروشکر امــــــا الان که من دارم ترم دوم ارشد می خونم با یه بچه...حس میکنم دارم خل میشم!:)هر کسی ظرفیت و تحمل چنین بار سنگینی رو نداره و شاید خیلی از دوستانم از ترس همین سختی هاست که زیر بار مسئولیت زندگی مشترک وبعد بچه داریِ همزمان با تحصیل نمیرن.چون واقعا سخته همزمان دو کار به این بزرگی رو انجام دادن و البته بچه هم اذیت میشه،درهرحال گمونم به همه ی سختی هاش می ارزه.آرامشی که با بودن یک خانواده ی کوچک در کنار انسان،تحت عنوان همسر و فرزند،برای زن حاصل میشه واقعا بسی ارزشمند تر از هزاران مدرک دانشگاهی است و این مسئله ایست که خیلی از دختران ما ازش بی خبرن و متاسفانه خانواده باید این خبر رو به گوششون میرسونده که با تلخی ها و سردی های روابط مادر و پدرها نرسونده.در تایید فرمایشات شما میگم:به نظر بنده،باید اهم و مهم را سنجید و ملاک قرار داد و من هم بنا به فرمایشات برادرم قبل از ازدواج مبنی بر اینکه: بالاخره درس مهمتره یا تشکیل خانواده؟!خب فکر کردم باید دومی مهمتر باشه چون درس در کنار خانواده و اصل زندگیست که مفهوم پیدا می کنه!و خانواده یعنی زندگی!

اصلا همین که شما فرمودید هر دو طرف پخته نبودند که باعث طلاقشون شده،علت اصلیش به نظرم تربیت ناصحیح خانواده هاست.حتی دخترانی هستند با سنین بالا که حتی پدرشان یک خواستگار هم اجازه نمیدن که تشریف بیارن!و این نگاه غلط مادر و پدر های ماست که:فرزند من از هر عیب و نقصی مبراست!!و بنابراین هیچ احدی لایق او نیست و از این دسته افکار اشتباه!(که حتی این فکر رو به دختران خود نیز می قبولانند!)اما چه کسی جز ائمه می تونه ادعای بی نقص بودن بکنه؟!متاسفانه خیلی از خانواده های ما به فکر آینده ی جامعه مون نیستند.این طرز نگاهه که باید تصحیح بشه به نظرم.

خب حالا به نظر شما این دنیا دیدگی که مد نظر کسانی است که این حرف رو میزنن که دختر اگه بیرون از خونه نره دنیا دیده نمیشه، دقیقا منظورشون چیه؟! باید توجه داشت که کسب تجربه از طریق کوچه و خیابان و ...حاصل نمیشه.بلکه از طریق خانواده امکان پذیره.وگرنه که زن با خیابون گردی های بی دلیل یا با دلایل آلوده، مسلما نمیتونه به راه حل هایی برای تربیت فرزند که اصلی ترین وظیفه ی یک زن هست، برسه. یعنی هم فرصتش کمتر میشه و هم اصلا امکان کسب تجربه برای این امر خطیر وجود نداره.کما اینکه اگه با کسب تحصیلات دانشگاهی صرف،میشد یه بانوی خانه دار با توانایی عالی برای زندگی خانوادگی و تربیت فرزندان عالی بود،الان شاهد این همه بانوان استاد دانشگاه که مجرد هستن چون در صورت ازدواج دیرتر به اهداف شخصیشون میرسیدن،نبودیم!بلکه هر دختری از مادرش، از خانواده اش و از بانوان خویشاوندش این خانه داری و همسرداری و بچه داری که وظایف اصلی اون هستن رو می آموزه...(چه بسا یکی از دلایل تاکید اسلام به صله رحم همین آموزش های تربیت فرزند از راه رفت و آمد با انسانهای صالح باشه) و نه از راننده تاکسی و اتوبوس یا از مغازه دارها یا حتی نه از زنان توی پارک که در حال غیبت از این و اون هستن!

به نظرم راه حل برای سرعت پیدا کردن در امر پسندیده ی ازدواج تغییر دیدگاه های خانواده ها نسبت به آینده ی فرزندانشونه...مادری که مرتب برای جلب توجه یا برای تفریح و یا حتی برای کسب تحصیلات دانشگاهی بیرون از خونه است واقعا چگونه فرزندی رو تربیت خواهد کرد.همه ی علم آموزی فقط از طریق دانشگاه و تحصیلات آکادمیک و کسب مدرک که حاصل نمیشه.باید علم رو یه دخترخانوم یا همون مادر آینده از اطرافیانش جستجو کنه... در صورت لزوم هم باید بتونه بیرون از خونه حاضر بشه...که الحمدلله این لزوم بر عکسس تصور عموم با وجود امکاناتی چون اینترنت خیلی کمتر هم شده!در هرحال بنا به ضرورت ها که مثلا پزشک زن هم در جامعه نیاز هست یعنی در کل برای علم آموزی و خدمت به جامعه در صورت رعایت موازین اسلامی پوشش و حجاب،اسلام مانعی برای رشد زن از این طریق هم قرار نداده. و زن همانطور که میدونید قابلیت انجام دو کار همزمان رو بهتر از مرد داره(از لحاظ علمی این ثابت شده).

ولی چیزی که مهمه اینه که زن هدف اصلی از خلقتش و وظیفه ی اصلی خودش رو فراموش نکنه!

و همین موضوع بحث مفصلی است که فقدان جواب راه حلهایی برای آن در جامعه ی ما مشخصه...یعنی راستش اصلا دختران ما و قبل از اون خانواده هامون این اهم و مهم های زندگی رو درک نمیکنن و همین متاسفانه ضربه های جبران ناپذیری به جامعه در آینده خواهد زد... 

...... فقط برای کارهای ضروری تنها از خونه بیرون میرم.و این ها همه با یاری و همراهی یک همسر خوب میسر میشه.چون زنی که مردش خرید خونه رو با بی توجهی به لطایف روحی زن به اون محول میکنه،واقعا متوجه این نیست که داره چه بسا ناخواسته به حرف عده ای از مردان دنیاطلب با شعارهایی چنین که باید زن بیرون از خونه فعالیت داشته باشه تن در میده.

دلایلی که اون عده که گفتم دارن،چه بسا برای این،این حرف رو میزنند که 1- بتونن از بازار مصرف زن بهره مند بشن و زن رو به مصرف گرایی ترغیب کنن.چون وقتی زن بیشتر بیرون بره و مغازه های رنگارنگ رو بیشتر ببینه مسلما بیشتر هم علاقه به مصرف اجناس اضافی و زرق و برقهای دنیوی پیدا میکنه و در پی اون از معنویاتش میزنه کم کم...2- دلیل دیگه ی این افراد بازار کاری است که از طریق شاغل کردن یک زن میتونن برای اهداف دنیاطلبانه و مادی وتجاری شون بدست بیارن چون زن میتونه برای تبلیغات مختلف جذابیت بیشتری داشته باشه همونطور که در غرب داره و متاسفانه حتی گریبانگیر صدا و سیمای خودمون هم شده...و اینکه زن حقوق کمتری میخواهد به خاطر قانع بودن و زیر دست بودن و تو سری خور بودن که اونو وادار میکنن که به هرکار سختی تن در بده برای اهداف تجاری شون...3- دلیل آخری که به نظرم خیلی ظریف تر از بقیه است اینه که خب لذت های بصری و شنیداری رو هم زن با حضور مستمرش در خارج از خانه در محل کار میتونه برای آقایون دیگه تامین کنه. ... مسلما براشون خیلی لذت آور تره که با چند تا زن در محیط کار همکار باشن و از صبح تا عصر با آنها بگن و بخندن تا با چند مرد که همه اش ممکنه به هم دیگر غر بزنن و...البته توهین نباشه به کارمندان خانم و آقا.منظورم اهدافی است که از حضور زن و شاغل بودنش در محیط های مردانه برای تامین مطامع دنیوی افرادی است که زنان را ترغیب به این حضور مستقل بیرون از خانه میکنند...

 

درهر صورت خواستم بگم من مادر فقط توی خونه نیستم و با فکری که دارم و با تربیت درست فرزندم میتونم دنیا رو توی دستام بچرخونم!و این با بیرون نرفتن من به صورت تنهایی و بی دلیل از منزل هیچ تداخلی ایجاد نمیکنه.

 

دانشگاه بنده هم پیام نور هستش که حدود سه چهار سال از تاسیس امکانات تحصیل به صورت مجازی در رشته های مختلف برای ارشد میگذره.و من که حالا با ازدواج در همون سال اول کارشناسی،م یه فرزند کوچک در منزل دارم،گمونم خیلی مناسب تره تا بخوام به خاطر همین علمی که از این طریق میتونم یاد بگیرم حضورم رو در اجتماع به رخ مردان بکشم.در ضمن قابل ذکره که دانشگاههای دیگری هم مانند دانشگاه علوم حدیث شهرری سالهاست که این امکان رو برای دانشجویان خودش فراهم کرده خوشبختانه.ولی خب برای رشته های خاصی که در آنجا تدریس می شود.در صورت کسب اطلاعات بیشتر میتونید به سایت دانشگاه پیام نور مراجعه بفرمایید.اینم بگم که فقط برای امتحانات ترم باید به دانشگاه مراجعه کرد و کلاسها به صورت آنلاین و از طریق سایت خاص دانشگاه پیام نور با صدا و گاهی در صورت تمایل استاد،تصویر برگزار میشه.

 

 

 

سلام
اینجاست که فامیل دور میگه:من دیگه حرفی ندارم!!!
...
مشکل همینجا تازه شروع میشه که یه خانم دانشجو با یه بچه باید چی کار کنه.نکته ای که وجود داره این هست که حضور مادر در کنار فرزند ، یک ضرورت لایتغیر هست!یعنی تا چند سالگی ، فرزند نباید تجربه جدایی از مادر رو تجربه کنه و این در بزرگسالی آسیب زا هست.اما راه حلش چیه؟
یکیش همین که فرمودین ؛ یعنی تحصیل مجازی .دومین راهش هم ..... خب درس نخونه!والا!!.....دومیش این هست که زمانی بچه دار بشن که مشغول به تحصیل نباشن.چون همانطور که فرمودین هر کسی ار عهده این دو کار بر نمیاد و بسیار مسئولیت سنگینی هست.
در همین راستا یک نکته ای باید دقت بشه و اون توافق زن و شوهر و خانواده هاشون بر سر این مسئله است!چون ممکنه بعد ها به نقطه ضعف برای استحکام خانواده تبدیل بشه.
با باقی بیانات هم موافقم.
 
 
پینوشت:
خبر آمد خبری در راه است.....
 
خودشونن دیگه(!):
سلام.
در جواب سرکار خانم، معلومه که باید اهم و مهم سنجیده بشه، ولی باید تفاوت آدما با هم در نظر گرفته شه منظورم اینه که شرایط و خواسته های هرکسی با دیگری متفاوته، هر کس از زندگی اش یه چیزی می خواهد پس نمیشه یه قانون کلی برای همه مطرح کرد.البته برای خود من تشکیل خانواده یکی از اهداف بزرگه، ولی نه به این قیمت که برای همیشه خودم و فراموش کنم و بشم نفت چراغ.آدم تشکیل خانواده میده که به آسایش و آرامش برسه. این یه توقع غلطه که تبدیل به فرهنگ شده، این که وقتی کسی مادر شد دیگه حق نداره به خودش فکر کنه و همه جوره خودش و وقف بچه اش کنه. اولا که در این صورت اون مادر مجبوره از سنین جوانی زندگی خودشو تعطیل کنه و این قضیه ناامید و سرخورده اش میکنه دوما نمیتونه اونجور که باید و شاید یه مادر خوب باشه. البته من هم اعتقاد دارم که مادری یه عشقه، ولی به این معنی نیست که حق یه مادر به عنوان یه انسان فقط به خاطر اینکه دیگران از نقش مادر یه توقع خاص دارند پایمال شه. این میشه یه سوء استفاده از محبت بی حد و حصر مادری. امیدوارم درست منظورم رو رسونده باشم.
تربیت و راههای درست تربیت وقتی حاصل میشه که ادم درست و غلط و بدونه، شیوه های مختلفی که می بینه رو باهم مقایسه کنه بعد راه درست و به بچه اش یاد بده، والا این شیوه که طرز تربیت و از پدر و مادر و اطرافیانش یاد بگیره که می شه یه سنت خانوادگی، ینی شیوه ای که معلوم نیست درسته یا غلط نسل به نسل به بچه ها یاد داده میشه، در صورتی که زندگی امروزی اقتضائات خاص خودش و داره تا یه مادر از جامعه ای که قراره بچه اش وارد اون بشه خبر نداشته باشه نه تنها هیچ کمکی نمیتونه بهش کنه در حق اون بچه هم جفا کرده، چون هیچ وقت سعی نکرده خودش و جای فرزندش بزاره و درکش کنه.خیلی از اشکال هایی که پدر و مادرای نسل پیش داشتن به همین مسئله مربوطه چون نمیتونن دنیای بچه هاشونو درک کنن و فقط از قوانین خودشون پیروی می کنن. در مورد راننده تاکسی و اتوبوس و اینا هم مخالفم،توضیح اش رو هم که در سطور بالا عرض کردم. درسته که مادر باید پیش فرزندش باشه و این امر هم اثبات شده ولی به نظر شما بهتر نیست این دنیای بیرون از خونه رو، یه فرزند در کنار مادر و پدرش تجربه کنه، مادری که یاد گرفته بیرون بودنش از خونه هیچ لزومی نداره بچه ای اصطلاحا کمدی (وابسته، ترسو و بدون اعتماد به نفس) پرورش میده. چون مادر ترس از ارتباط با محیط بزرگتر داره.
در ضمن شما فکر می کنید هدف اصلی از خلقت زن اینه؟مگه زن یک انسان نیست؟ من فکر می کنم هدف اصلی از خلقتش اینه که یه انسان باشه، یه انسان به معنای واقعی کلمه و تربیت نسل و فرزند وظیفه مادر و پدر تواما با همه.راه حل برای تسریع ازدواج هم اگه بخوام بگم که میشه قصه حسین کرد شبستری بازم حرف داشتم ولی اگه بنویسم دیگه بقیه نمیخوان سر به تنم باشه بس که حرف زدم.
در ضمن باید اینجا بگم که منظور لااقل من یکی؛ از درس، گرفتن مدرک نیست البته تازگی این مسئله رو درک کردما. چون الان ما تو دانشگاه فقط سر جوونامون و گرم می کنیم و یه جورایی فقط میخواهیم آمار تحصیل کرده هامون که جزء آمارهای توسعه ای است بالا بره و اصطلاحا به دنیا بگیم ما هم از اینا داریم( منظورم دانشجوهاس ) والا که عملا ما تو دانشگاه ها هیچ تخصصی پیدا نمی کنیم مگه کسی که خودش آدم فعالی باشه و احساس مسئولیت کنه. منظور من از درس، درس زندگیه که ادم هرچی با محیط اطرافش بیشتر در ارتباط باشه بیشتر یاد میگیره. بیشتر می فهمه دور و برش چه خبره، برای چی زنده اس و از زندگی چی میخواهد، دانشگاه بازم لااقل برای من، یکی از این محیط هاس که باعث رشد فکری ام شده البته من هنوز این شکلیما  ولی در حد خودمم خوبه.
در مورد اون قضیه هم که فرمودین دنبال بهترین هستن درسته که از نظر منطقی ادم باید ببینه خودش چیه و کیه بعد از همسر اینده اش هم چنین توقعی داشته باشه ولی من میتونم احساس اون ادما رو درک کنم بخاطر اینکه این فرصت فقط یه بار برای یه دختر پیش میاد، یعنی یه بار که یه ادمی رو توی زندگی اش پذیرفت دیگه پذیرفته، در صورتی هم که طلاق بگیره دیگه (جزء معدود موارد خیلی خیلی کم تقریبا انگشت شمار) دیگه فرصت ازدواج پیدا نمی کنه، پس حق داره که توی انتخابش وسواس به خرج بده.بحث لیاقت مطرح نیست،بحث نگرانیه.
 
ماشالا به این همه همت:)همینطوری پیش بریم نظرات دوستان رو باید به کتاب تبدیل کرد:)ممنون....صاحب متن پاسخ را خواهند فرمود!