قبل نوشت:

بخش جدیدی به وبلاگ اضافه شده!از این به بعد ، هیدر وبلاگ هم در خدمت ماست:)....می شود بخش عکس نوشته هایمان.

این قالب متعلق به سایت آوازک هست که به این روز درآمده!

 

و اما....

از پست "ما هم بله" ، بسی "بالا و پایین" می کردیم که چگونه به این مطلب بپردازیم.اولش میخواستم طنز باشه ؛احساس کردم که خواهران بزرگوار(خاصه هم کلاسی های محترم)ممکنه برداشت کنند که ما قصد جسارت داریم.بعد گفتم تو قالب کنایه باشه که از عدم انتقال مطلب "بیم ناک آلود انگیز" شدیم.ناچار باید صریح عرض کنیم:(....:

آهان....قبلش هم بگیم که ابدا قصد تغافل از سبک زندگی آقایون رو نداریم و در جای خودش بهش پرداختیم و خواهیم پرداخت.

پــــــــــــــــــــس مخاطب کلام برادرانه این حقیر ، خواهـــــــــــــــــــــران بزرگوار و محترم و دلسوز و.....(هر چی بگیم کم گفتیم)می باشند.

بعد از انقلاب ، اتفاق مبارکی افتاد و جایگاه زن در جامعه ، تا حدودی به آنچه مد نظر اسلام بود ، برگشت؛یعنی حضور عزت مدارانه زن و اثر گذاری در جامعه.

امـــــــــــــــــــــــــا

به نظرم این وسط یه اتفاق اشتباهی هم افتاد.اون چی بود؟

اینکه القا شد حضور زن در جامعه یعنی نفی یا تحقیر خانه داری.

یکی از عللش به خاطر رفتار نامناسب آقایون با خانم ها بود.یعنی حصر کردن زن در خانه که بر می گرده به بحث ازدواج که اشاره ای کردیم؛

دومین علتش ، پرداختن به ظاهر زن در جامعه هست.یعنی چی؟

اینکه بعد از قرن ها که خانم ها تونستن در جامعه حضور پررنگی داشته باشن ، حالا چجوری بیان بیرون؟با چه وضعی؟.....و در نتیجه "اصن یه وعضی:)" شد! یعنی برداشتن محدودیت برای حضور زن در جامعه همراه شد با برداشتن "حریم و شان و منزلت زن".این دو تا اتفاق با هم افتاد.

خب....گفتیم:«القا شد حضور زن در جامعه یعنی نفی یا تحقیر خانه داری.»

آروم آروم قضیه رسید به اینجا که : «اصن برا چی دختر ها مثل پسر ها درس نخونن؟چه معنی داره؟مگه چی کم دارن؟ایششش....» و از این دست استدلالات:)

و اینجا شد "آغاز سبک انحرافی زندگی خانم های ایرانی"

چرا؟

چون خانم ها با آقایون ، بنای "رقابت" رو گذاشتن.پــــــــــــــــــــس خانم ها از چی زدن؟.....از خانه داری و ازدواج و اولادآوری!با این تصور که این ها مانعی برای رسیدن به پیشرفت علمی است.

امروز چند درصد دانشگاه ها خانم هستند؟حدود 70 درصد(البته در دانشگاه ما که بیش از صد و بیست درصد خانم هستن!!)

دقت کنین که اشتباه برداشت نشه:ما با علم آموزی خانم ها ابدا مشکل نداریم.

پس مشکل کجاست که ما رو نگران کرده؟

اینجاست که .... باید ..... گفت ..... متاسفانه ..... خواهران ما ..... از اولویت اول صرف نظر می کنند و اون رو مانع می دونن......

شاید برخی از عزیزان معترض بشن که که ای آقا!خب چشه که ما اول درس بخونیم!؟کی گفته که ما باید اول ازدواج کنیم؟بعدشم پخته تر میشیم و میریم سر خونه زندگیمون(خونه شوووَر){درگوشی:و مادر شوهر هم کمتر به ما غررررررر میزنه}!

چند تا نکته:

1-اولا کی گفته که اول باید مدرک گرفت؟....مگه چشه اول ازدواج کنین؟....مانع اقتصادیه؟4 سال بعد خیلی بعیده که اوضاع بهتر شده باشه.اقتصاد مانعی برای ازدواج نیست.اونچه باعث میشه اقصاد مانع بشه ، "طرز تلقی ما از اقتصاد و زندگیه" وگرنه زن که دغدغه اقتصادی نباید داشته باشه.یه ذره جهازیه سبکتر ، خطری برای ازدواج و اسلام نیست!قبلا صحبتش رو تو مصائب ازدواج کردیم....

2-خانم ها متاسفانه دقت نمی کنند کــــــــــــــــــــــــــــــــه 4 سال از بهترین روزهایی که می تونن زندگی مشترک داشته باشن رو توی دانشگاه هستن و تعداد قابل توجهی در خوابگاه:(....قبلا گفتیم که خوب یا بد ، خانم ها زودتر شکسته تر و افتاده تر میشن.حتما دوستان تصدیق می فرمایند که خانم ها برای ازدواج به شادابی ظاهری نیاز دارند اما برای ادامه تحصیل ، آنچنان به ظاهر نیازی ندارند ؛ یعنی فرصت برای ادامه تحصیل تا دکتری هست....برام جالبه که خواهران عزیز ما اونقدر که نگران انتخاب رشته ارشد هستند ، به نظر دغدغه "زود و به موقع" ازدواج کردن رو ندارن.اینکه دنبال ادامه تحصیل و علم آموزی هستن خیلی خیلی خیلی خوبه اما نه الآن:(.....چون اولش یه ذره مخاطب رو خاص کردیم ، عرض می کنیم که همکلاسی های ما الحمد الله در درس بسیار جلو هستند و مجدانه درس می خونن.این برداشت نشه که ما میگیم خانم ها چرا دنبال ارشد هستن و نباید باشن! اگه 25 نفر خانم برای ارشد لایق باشن ، حتما همکلاسی های کلاس ما این لیاقت رو دارن چون من نکته منفی ندیدم و حقشون میدونم. (آیکون اعتراف)

3-حتما خانم ها دوست دارند که در جامعه نقش مهمی داشته باشند.خب،ما هم میخوایم یه نقش مهم پشنهاد بدیم:

ببینین ،نکته ای که ازش غفلت میشه ، افزایش سن والدین با فرزندانه!من کمتر دیدم که کسی طرح کنه اما آسیبش رو بسیار جدی میبینم.ازدواج در سن بالا یعنی فرزند کمتر ،یعنی تعداد افراد کمتر جامعه ، یعنی سرمایه انسانی کمتر ، یعنی ضعف یک کشور!مگه قرار نیست خدمت کنیم و نقش مهمی داشته باشیم؟چه کاری مهمتر از این که شما باعث اقتدار کشور باشین؟انتزاعیه؟!....20 سال دیگه همدیگه رو میبینیم که کارشناس ها و جامعه شناس ها میگن سبک غلط زندگی در دو دهه گذشته باعث ضعف جامعه شده.

4-چشم بندی که نمی کنیم!مگه حضور زن در جامعه و دانشگاه بیشتر نشده؟مگه نباید باعث پیشرفت بشه؟پـــــــــــــــس چرا 20% ازدواج ها به طلاق منجر میشه؟!!طلاق یعنی عدم پختگی دو طرف!تاکید می کنم دو طرف!چه زن و چه مرد هر دو خام تشریف دارن که کارشون به دادگاه کشیده میشه!چون طرف مقابل که مثلا فکر می کرد پخته شده ، طرف مقابلش رو نشناخته که چه آدم خامی بوده!(در نیابد حال پخته هیج خام و بالعکس!!)

ایشالا که دروغ باشه ، شنیدم که اخیرا گروهی تحقیق کردن و دیدن که میزان طلاق در بین مذهبی ها در حال افزایشه:(

 

هیچ کس با درس خوندن خانم ها مخالف نیست.(منظور هم از هیچ کس"دین" هست)اما اگه این درس خوندن باعث بشه به هدف والاتری نرسی یــــــــــــــــا دیر برسی ، این خوب نیست.

مثلا

همسر دکترحداد ، اوایل رهبری حضرت آقا رفتن خدمتشون گفتن من 4 فرزند دارم.(اون موقع آخرین فرزند ایشون حدود 8 ساله بودن).پرسیدن ایرادی داره من تو رشته فلسفه تعلیم و تربیت ادامه تحصیل بدم و در آموزش و پروش فعالیت کنم؟آقا هم فرمودن که به شما که هم فرصتش رو دارین و علاقه اش رو ، واجب هست(نقل به مضمون).

اولویت اول بعدش اولویت دوم:)

 

پینوشت:

1-مجددا بابت فضولی و جسارت از خواهران بزرگوار عذر میخوام:(

2-خدا شاهده ، کسی از بستگان دور و نزدیک ، فک و فامیل ، دوست و آشنا ، دور و نزدیک ؛ فکر انحرافی به ذهنش خطور کنه و در صدد نقل و اثبات اون برای بقیه باشه ، یه بلایی سرش میارم که روی تخم مرغان آسمون طلا کوب بشه و بخوره تو سر خودش و خانوادش :| .... آره.....بفهمم کسی سر این قضیه با همکلاسی های ما شوخی کنه و متلک بندازه دیگه هیچی.اصلا!مخصوصا صریح عرض کردم که کسی حرمت دوستان ما رو خدشه دار نکنه.ببخشیدگل تقدیم شما

 

صحبت های اخیر رهبری که قبلا هم لینکش رو دادیم ، این بخش از بیاناتشان با این عرض ما مرتبط هست:

 گفتمان غربى در مورد زن اجزاء گوناگونى دارد، لکن دو جزء در آن برجسته است: یکى مردواره کردن زن، یعنى زن را متشبّه به مرد قرار دادن، این یک بخش مهمّ از این گفتمان است؛ یک بخش دیگر هم زن را وسیله‌ى راحتى براى التذاذ جنسى مرد قرار دادن، حالا التذاذ چشمى یا مراحل بدتر و بعدتر از التذاذ چشمى، این هم یک بخش دیگر از گفتمان غربى است در مورد زن. این مسئله‌ى فمینیسم و این چیزهایى که امروز در دنیا رایج شده، همه در واقع فراورده‌هاى آن گفتمان غربى است که در نهایت کار به اینجاها میرسد.
 مردواره کردن زن؛ یعنى به دنبال این بودند که مشاغل گوناگونى که با ساخت جسمى و عصبى و فکرى مرد سازگارتر است را بکشانند به سمت بانوان و زنان، و این را یک افتخار براى زن و یک امتیاز براى زن قرار بدهند. ما در مقابل این دچار انفعال شدیم، یعنى دوْر خوردیم؛ ما هم نادانسته، ناخواسته، این گفتمان را قبول کردیم. مى‌بینید ما الان افتخار میکنیم که فلان تعداد زن، در فلان بخشهاى اجرایى کشور داریم. اشتباه نشود، از اینکه این بانوان در این مناصب اجرایى باشند من هیچ مشکلى ندارم؛ یعنى منع نمیکنم، نفى نمیکنم، ایرادى هم برایش قائل نیستم - فرض کنید وزیر بهداشت ما یک خانم بود، یا معاونین رئیس‌جمهور مثلاً یا بخشهاى مختلف در بینشان بانوان هستند، این از نظر من اشکالى ندارد - آنچه اشکال دارد، افتخار به این است؛ که ما به رخ دنیا بکشیم که ببینید، ما در بخشهاى اجرایى اینقدر زن داریم! این همان دوْر خوردن است، این همان منفعل شدن است؛ این افتخارى ندارد. خیلى خب، یک خانمى است، ارزشهایى داشته، توانایى‌هایى پیدا کرده، مناسبِ این مقام شده؛ خیلى خب، بگذارند، خلاف قانون هم که نبوده؛ امّا اینکه ما به این افتخار بکنیم که ببینید، ما این تعداد خانمِ مسئولِ در بخشهاى اجرایى داریم، این غلط است. اگر ما افتخار کنیم که این تعداد خانم روشنفکر، خانم تحصیلکرده داریم، این خوب است، این جا دارد؛ اگر بگوییم این مقدار خانم نویسنده، خانم فعّال فرهنگى یا فعّال سیاسى داریم، اشکالى ندارد؛ اگر بگوییم این مقدار خانم شهادت‌طلب و مجاهده‌کار در میدانهاى گوناگون داریم، این خوب است؛ اگر بگوییم این مقدار خانمى که در عرصه‌هاى سیاسىِ انقلابى فعّالند - گوینده‌اند، نویسنده‌اند - داریم، این خوب است؛ افتخار به اینها خوب است؛ امّا افتخار به اینکه ما این تعداد وزیر زن، این تعداد نماینده‌ى زن، این تعداد معاونِ بخشهاى مختلفِ زن، این تعداد رئیس مؤسّساتِ تجارى زن داریم، افتخار به این غلط است؛ این انفعال در مقابل آنها است. مگر بنا بوده ما کارهاى مردانه را به زنها بدهیم؟ نه، جایگاه زن و هویّت و شخصیّت زن، در جنس خود زن یک هویّت بسیار بالا و با کرامتى است، از بعضى جهات از مردها بالاتر است. در مجموع هم که نگاه کنیم، زن و مرد فرقى ندارند؛ از لحاظ خلقت، از لحاظ خصوصیّاتِ کیان طبیعى‌شان که خداى متعال خلق کرده، یک امتیازاتى جانب زنانه دارد، یک امتیازاتى جانب مردانه دارد؛ خداى متعال یک مقدار خصوصیّاتى را به این جنس داده، یک مقدار خصوصیّاتى را به آن جنس داده؛ یک برجستگى‌ها و ارزشهایى این دارد، یک برجستگى‌ها و ارزشهایى آن دارد؛ لذا است که با همدیگر از لحاظ آنچه که مربوط به انسانیّت است هیچ فرقى ندارند، هیچ تفاوتى ندارند؛ در آن چیزهایى که خداى متعال براى انسان قرار میدهد - از لحاظ حقوق انسانى، از لحاظ حقوق اجتماعى، از لحاظ ارزشهاى معنوى و سیر تکامل معنوى - هیچ فرقى ندارند؛ یعنى یک مردى مثل علىّ‌بن‌ابى‌طالب میشود، یک زنى مثل فاطمه‌ى زهرا میشود؛ یک مردى مثل عیسى میشود، یک زنى مثل مریم میشود؛ تفاوتى ندارند با همدیگر. پس این نگاهْ درست است که ما زن را در جنسیّت خودش - همان‌جور که هست، زن واقعى، مؤنّث واقعى - بشناسیم، و ببینیم چه ارزشهایى میتواند این فرد متعلّق به این جنس را یا این جامعه‌ى این جنسیّت را رشد بدهد و تعالى ببخشد؛ این نگاه، نگاه درست است. ما نباید در مقابل نگاه غرب دچار این انفعال میشدیم که متأسّفانه شدیم.

بیانات در دیدار جمعى از بانوان فرهیخته‌ى حوزوى و دانشگاهى

3-از نقطه نظرات دوستان استفاده خواهیم کرد.