بسم رب النور...


**توصیه میکنم این سلسله پست ها را از دست ندهید ! **


همیشه وقتی قرار باشه کاری رو انجام بدیم اگه یه الگو یا یه نمونه کار بهمون بدن قطعا کارمون راحتتر و سریع تر پیش میره.آدم عمر محدودی داره و این عمر محدود همه چیز رو تحت الشعاع قرارمیده.حتی فرصت آزمون و خطا رو...


حالا ما مسلمونا یه کتابی داریم که حتی برای کوچکترین فعالیت هامون الگو ارایه داده تا از روی اون بفهمیم چی کار کنیم که توی سریع ترین زمان به مطلوب تربن نتیجه که خدا هم راضی باشه برسیم.ف
توی قرآن داستان های زیادی از زندگی های مختلف گفته شده که هر کدوم از این داستان ها به نحوی صراط مستقیم و مغضوب رو در زندگی فردی و اجتماعی نشون میده.تنها داستانی که در قرآن نه به اشاره؛بلکه به تفصیل در یک سوره به طور کامل به اون پرداخته شده داستان زندگی حضرت یوسف "ع" در سوره مبارک *یوسف* هستش.داستانی که پراز نکات راه زندگی هستش.داستانی که نتیجه تامل در اون ،تسلیم بودن در برابر خواست خدا،صبوری و حتی راه و شیوه زندگی اجتماعی است.
اما قرآن چجوری داستان نقل میکنه؟تفاوت و تشابه داستان نویسی ما و قران در چیه؟اصن قرآن چه داستان هایی رو نقل میکنه؟
نحوه داستان سرایی قرآن به گونه ای است که تمامی اتفاقات داستان را طوری بیان میکند که ذهن خواننده را به سمتی جز پاکی و عفت نمیبرد.در مورد دختران شعیب "ع" میفرماید: پس یکی از آن دو زن -در حالی که به آزرم گام برمیداشت-نزد وی آمد و گفت و گفت:پدرم تورا طلبید...
قرآن با این نحوه بیان و توصیف راه رفتن دختران شعیب"ع" به طور غیر مستقیم با طمانینه وباوقار راه رفتن دختران را تحسین کرده و یا به زبان دیگه قرآن دراین جمله به طور غیر مستقیم به دختران گفته که اینجوری باید راه برین..."با شرم و حیا و بدون جلب توجه"
ویژگی های داستان سرایی قرآن رو در داستان حضرت یوسف به خوبی میشه دید.حتی در آیه های مربوط ب دعوت گناه توسط زلیخا هم داستان در نهایت شرم نقل شده طوری که ذهن خواننده به حای منحرف شدن به اصل گناه به سمت تاثیر اخلاص در مقاومت و خودداری یوسف "ع" هدایت میشه.به اینکه ایمان و اخلاص یوسف"ع" را به جایی رسوتد ک به سمت دری که مطمین بود بسته هستش رفت...
قرآن احسن القصص(به فتحه ق) هستش و نه احسن القصص(به کسره ق)! تفاوت در چیه؟
در زبان عربی احسن القصص به فتحه قاف به معنی بهترین قصه پرداز هستش ولی احسن القصص به کسره قاف به معنی بهترین قصه هستش.
در آیه سوره 3سوره یوسف اومده نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِن کُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ

﴿۳﴾ ... قرآن بهترین قصه پرداز هستش که بهترین قصه ها رو میگه.
خب مگه ما تباید از قران الگو بگیریم؟مگه نویسنده ما نباید به شیوه قرآن انتقال مفاهیم رو انجام بده؟مگه نباید توصیف اتفاقات و صحنه های هر داستانی رو مث قرآن انجام بده؟واقعا داستان نویسی داستان های ما از قرآن الگو گرفته شده؟
اگه همه نوسنده های ما مث قرآن نقل داستان میکردن چقدر نشر پاکی و عفت زیاد شده بود...؟ نوجوون و جوون ما که این همه وقت میذاره پای خوندن رمان آخرش چی دستگیرش میشه؟؟؟