سرداران اسلام !
چقدر سبکبال به آسمان پر کشیدید... می خواستید به همه بگویید که شهید شدید ... اهل تجریش هم فهمیدند ؛ آسمان آغوش خود را باز کرد تا ستاره هایی تا ابد در تاریخ بدرخشند...
سردار شهید حسن تهرانی مقدم/ طرح: علیرضا ذاکری
سرداران ! شهادتتان مبارک
ما که نفهمیدیم حادثه بود یا عملیات تروریستی
که گزینه دوم محتمل تر است...
تو راه که داشتم می رفتم
فکر می کردم که آیا سفارت مجازی امریکا در ایران عملی می شود؟
خلاصه این طرح اینه که دلهای ما رو از دور هدایت کنه!
حالا روش مقابله با اون چیه؟
نکنه دوباره ...88...
اما نه
.
.
.
.
.
.
مراسم پرفیض دعای عرفه امام حسین (ع) در خیابان سعدی تهران
.
.
.
.
آخه دلی که دست حسین باشه
دیگه دنبال هیلاری راه نمیفته!
وسط هفته
این همه جمعیت در خیابان های اصلی...
تو این سرما...بارش باران...
ماه رمضون که نصف شب ها
چند هزار نفر فقط تو خیابون های اطراف مسجد ارک هستند!
به عشق مناجات با خدا با نوای عرشی حاج منصور...
اما
چند خیابان آن طرف تر
برخی به دنبال جیب خود...
امان از کوفی صفت ها که همیشه ساز مخالف می زنند...
بگذریم...
حسین به سمت کوفه راه افتاد
نه...تنها نیست...زینب هم هست...علی اکبر...قاسم...عبدلله...رقیه...سکینه...علی اصغر
خدا را شکر عباس هم هست...
امسال هم منتظریم
آیا حسین در راه ما را صدا می کند؟
راستش به زهیر حسودی می کنم
ما که محب شماییم از زهیر کمتریم که صدایمان کنی...؟
ببری در خیمه ات ؛ دستی بر دلمان بکشی...
عاشقان کربلایت را نگاه کن
پشت حصارهای شلمچه
پای حسین زمان نشسته اند
مراسم دعای عرفه در شلمچه
زیارت همگی قبول..
عجب روزگاری شده
این روزها اظهارات افراد پیرامون اتفاق یک بازی فوتبال قابل تامل است!
صحنه ای که قطعا اکثر افراد ندیدند اما
چند نفر دیدند
و افشا کردند آنچه که در صحت آن هنوز هم تردید است!
فوتبال را می گوییم رشته کثیفی است
یک روز می گوییم بازیگر فلان سریال خودکشی کرد
و خیلی راحت
فردایش می گوییم "تکذیب شد"
با نماینده های مجلس چه کنیم
که در جلسه علنی ، لیست 10 نفره ای را فامیل وزیر می خوانند
و 10 دقیقه بعد معلوم می شود دروغ است!!!
اما در این میان
گور پدر آبروی افراد و خانوادهاشون!
اینا که زن و بچه ندارن!هر حرفی خواستیم بهشون ببندیم!
خدا را شکر برخی خدا نشدند...وگر نه هیچ کس جرات نداشت نفس بکشد!
رهبر هم که برا خودش میگه:هر فسادی رو علنی نکنید!
ما از این روزها گذر می کنیم اما خدا هیچ وقت نخواهد گذشت ...
دعا می کنم آنچه راجع به این دو فوتبایست گفتند حقیقت داشته باشد!
تنها جلسه ای که برقراری نظم در آن
تقریبا محال است!
اما با آن همه شلوغی
باز هم دلها معطوف به یک جا بود :
صندلی ساده رهبر !
سر و کله زدن با دانش آموز در کلاس سخت است
چه برسد به حسینیه که چند صد دانش آموز در کنار هم باشند!
قبل از ورود به بیت
تمرین سرود دسته جمعیشان
نگاه همه را به خود جلب می کند
اما در این میان
کودک که نه
نوجوان دبستانی
باچهره ای ملتمسانه
به دنبال کارتی برای ورود بود ...
کسی که عاشق خامنه ای باشد کودک نیست
فطرت پاکش او را اینگونه هوایی کرده!
یادش به خیر، دوران دبستان
چه خوشحال بودیم
که یک بار در سال
نماز را پشت سر رهبر می خوانیم
پس عجیب نیست که امروز
قبله ماست...خامنه ای
در دیدار امروز
نایب الزیاره دوستان بودیم....
هر چی خواستم ننویسم نشد... دست من و تو نیست ...
بارون خوبه بباره ... ولی نه در کربلا
باران بین الحرمین ... خلاصه روضه های کرب و بلا ...ایشالا قسمت بشه دست جمعی همین جا عاشورا بخونیم...
این تصویر زیبا را وبلاگ صداقت در پیامرسان گذاشته بود...
سلام
لوگوی قبلی وبلاگ شباهت زیادی به لوگوی وبلاگ آقا احسان داشت که با توجه به ریش سفید ایشان در پارسی بلاگ(!) فعلا این لوگو جایگزین شد...
انگار توی کرمانشاه چشم و گوش همه تیز شده، بهخصوص که رهبر چند روز پیش به خانه شهیدی در همین کوچه آمده بودند. احتمالا حدس میزدند که رهبر به منزل 4 شهید هم خواهند آمد. همان جلوی در، دختر جوانی همینطور که اشک میریزد بلند میگوید: «آقا جون! هزارتا صلوات نذر کرده بودم که شما رو ببینم. این لباس بابامه. شهید شده. آقا تبرکش کنید. بعد از هفت سال این پیرهنش رو برام آوردن...» و گریه امانش نمیدهد. رهبر از محافظها میخواهد که لباس را بیاورند و دعایی بر آن میخوانند و میگویند: «من تبرک میشم با این». دختر لباس را میگیرد و نذرش را با اولین صلوات شروع میکند، اما بهخاطر گریه نفسش میگیرد و نمیتواند ادامه دهد و فقط زیرلب میگوید خدایا شکرت....
ماجرا از آنجا شروع شد که وزارت فخیمه ارشاد (!) طی تماسی با بنده ، اعلام کرد که وبلاگ شما در نمایشگاه رسانه های دیجیتال برگزیده شده!!!
اما جالب اینجا بود که طرف مقابل هیچ اطلاعی از جزئیات این کار نداشت... فاکتور های برگزیده شدن ... تعداد وبلاگ های برگزیده و...
بعد هم به ما گفت که به هواداراتون(!!!!!!) بگید فلان روز بیان نمایشگاه!
سرتون رو درد نیارم ؛ از کار و زندگی زدیم رفتیم مصلای تهران ... مسئول مربوطه بخش وبلاگ ها گفت که پای یکی از سیستم ها بشین؛ چند دقیقه نشستیم خبری نشد...رفتم بهش گفتم اینکه ما برگزیده شدیم قراره چه اتفاقی بیفته ... برگشت گفت باید تا شب بشینی تا یه کارت هدیه بهت بدن!!!حالا ساعت چند بود؟10صبح!!!
با لبخندی ملیح از نمایشگاه اومدم بیرون!تو دلم گفتم (با عرض معذرت) بووووووق با اون وبلاگ برگزیده کردنتون!
خدا رو شکر به کسی نگفتم بیاد نمایشگاه وگرنه حسابی آبرو ریزی می شد.
آخرش شب به خودم گفتم آخه آدم حسابی ، این همه وبلاگ نویس که تو انگشت کوچیکشون هم نمی شی چرا برگزیده نشدن؟؟؟!خودم رو خفه هم بکنم به گرد وبلاگ هایی مثل جاده خاطره ها...رهگذرم ... حامل نور ... نه دی ... فرهاد حضوری و خیلی های دیگه نمیرسم حالا میان ما رو انتخاب می کنن!...شاید کار دشمن باشه ...!!!
خلاصه این شد که پشت دستمون رو داغ کنیم و سمت برگزیده شدن و غیره نریم!
عشق است بچه های با مرام پیامرسان پارسی بلاگ رو...گور بابای تشویق های این و اون!
اما صحبتی جدی با دوستانم!
متاسفانه فضای وبلاگ در جامعه تحویل گرفته نمیشه. همین جنبش وال استریت در غرب با 13 وبلاگ شروع شد !
و صد افسوس که این عرصه توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مورد غفلت قرار می گیرد...که البته با همت افرادی مثل وبلاگ نویسان پارسی بلاگ آن هم در این فضای پاک ، می شود جریان ساز شد و جامعه را به سوی امام (عج) حرکت داد.
و در آخر از همه دوستان پارسی بلاگی بابت همه محبت هایشان ممنونم و عاجزانه می خواهم که در این عرصه بنده و امثال بنده را از راهنمایی هایشان محروم نکنند.
این دسته گل تقدیم به همه دوستان!
خدایا چنان کن سرانجام کار....تو خشنود باشی و ما رستگار
این متن را وبلاگ دلیل نوشته است(لطفا با عینک انصاف بخوانیم) :
بی شک ناگفته، خیلی ها می دانند که چه می خواهم بگویم! کافی است به خاطر بیاورند که در دههی شصت، برخورد مردم و دولت با جریان وحشتناکی به نام ویدئو چه بود و یا اگر به خاطر ندارند از بزرگترها بپرسند.
در آن دوران، ویدئو به عنوان مخوفترین سلاح غرب علیه آرمان ها و اخلاقیات در ایران نام برده می شد و به شدت با آن برخورد میشد. همه دست به کار بودند: از مجلس شورای اسلامی ، دولت، قوه فضاییه تا بسیجی هایی که سر چهارراه ها میایستادند و ماشین های مردم را میگشتند و نوارهای کاست را جمع آوری میکردند تا مواردی که به کشفهای بزرگ، که همان کشف ویدئو بود دست می یافتند و چندین نفر را کت بسته به دادگاهها می فرستادند.
در آن زمان، مردم، برای کرایه کردن یک ویدئو، باید کلی پلیس بازی در میآوردند و با یکی از عوامل کرایه دهندهی آن ارتباط برقرار میکردند و بعد با کرایهای سنگین، ویدئو را میگرفتند و آن را میان انواع گونی و پارچه میپیچیدند و با دهها فوت وفن جاسوسی از میان خیل انبوه بسیجیها رد میکردند و به خانه می رساندند و سپس هر چه دوست و آشنای محرم و رازدار و دهن قرص که داشتند خبر میکردند و از سر شب تا صبح مینشستند و دزدکی فیلمهای بروس لی و احیانا چند فیلم هندی نگاه می کردند!!!
مقایسه ی آن روزگاران ویدئویی با امروزی که در هر خانه حداقل یک دیودی خاک میخورد و هفته ای و ماهی یک بار هم روشن نمیشود و هر موبایل تبدیل شده است به ویدئویی همراه با امکان خیلی بیشتر، اگر آدم آن دوران را ندیده باشد، به راحتی باور نمیکند که این دیودی ها همان ویدئوهایی هستند که صدها انسان را زیر شلاق و زندان بردند!!
در آن روزگار، -درست مانند این روزگار- کسی اهل فکر نبود که نمیشود جلوی تکنولوژی را گرفت. شاید هم فکر میکردند اما جو سیاسی حاکم اجازه ی بروز نتیجه ی منطقی اندیشه را به کسی نمی داد.
امروز، همان بند و بساط در مورد ماهواره وجود دارد. از مجلس و دولت و... همه در فکر جمع آور ماهوارهها هستند و هر روز تعدادی از ماهواره ها جمع میشوند! باز بی فکر و بی خبر از اینکه تکنولوژی ماهواره هم به سرعت در شرف تطور و دگرگونی است و همین الان علاوه بر اینترنت که کار ماهواره را می کند، دستگاههای دیگری به بازار آمده که به اندازه ی یک بند انگشت و از چشم مآموران دور و کار ویدئو و ماهواره را با هم انجام می دهد.
همه ی این ها بیشتر معنی می دهد زمانی که استفتاء حضرت آیت الله خامنه ای را می خوانیم و می بینیم که ایشان به صراحت منع نکرده اند و با کلمه ی شرط (اگر) همراه کرده اند. به عبارتی، تصمیم را به ما واگذار کرده اند که اگر فکر می کنیم ضرر دارد جایز نیست و اگر فکر می کنیم به نفع دشمنان است جایز نیست؛ اما اگر فکر کردیم به نفع ما و خانواده ماست، بدیهی است که ایراد ندارد.
ماهواره، کانالهای مختلف دارد: از پورنوها گرفته تا شبکه های عادی تا شبکه های دینی و قرآنی. خود جمهوری اسلامی چندین شبکه راه اندازی کرده یا مورد حمایت قرار داده است. از سحر و جام جم گرفته تا شبکه بیست و ایرانیان، ولایت و ... مثلا شبکه ولایت که در مقابل شبکه ای مانند کلمه راه اندازی شده، تنها شبکه ای است که در مقابل جریان فکری شبکه ی کلمه قرار گرفته که به شدت در ذهن نوجوانان و جوانان اثرگذار بوده است. دیدن شبکه ولایت اشکالی نمی تواند داشته باشد، اما متاسفانه ماهواره ای است!! شبکه های دیگری مانند فدک، امام حسین، نور و... همه جریان شیعی و اسلامی است و اتفاقا محتوای آنها از شبکه های رسمی داخلی از بعد دینی و مذهبی خیلی خیلی بالاتر است.
با تمام این ها، مبارزه با ماهواره چرا و به چه صورت، چیزی است که فکرهای همه را مشغول کرده است.
عده ای برداشت های سیاسی خودشان را می کنند و آن را نشان از عدم آزادی در ایران می دانند.
عدهای فکر می کنند با این کار به استحکام خانواده ها کمک می کنند و مانع از انحراف خانواده ها می شوند!!!
عده ای فکر می کنند باید در تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان به یاری خانواد ه ها بشتابند و از آن جا که خانواده ها خود قادر به کنترل فرزندان خود نیستند باید به آنها به اجبار یاری رساند!!
عده ای فکر می کنند که این کار کارساز نیست و جمع آوری ماهواره فقط موجب درآمد بیشتر شرکت ها ی غربی می شود چون خانواده ها به راحتی دیش دیگری نصب می کنند.
عدهای فکر می کنند که به جای همه به پشت بام ها باید جلوی واردات دیش و رسیور را گرفت.
عده ای فکر می کنند باید این قضایا را به صلاح و توان و عزت خانواده ها واگذار کرد.
عده ای فکر می کنند....
واه که مردم چرا فکر می کنند؟!!!!
مردم ما هم که هیچ نداشته باشند، همیشه انبوهی طنز در آستین دارند. یا هزار حیله برای پنهان کردن ماهواره. یا هزار دلیل برای داشتن آن، و دولت ما هر چه داشته باشد، این توان را ندارد که میلیون ها دیش را از پشت بام ها جمع آوری کند، پس آیا بهتر نیست به یاد حرف و سخن ارزشمند شهید دکتر بهشتی بیفتیم که فرمود: ما نمی توانیم برای هر فرد ایرانی یک نگهبان بگذاریم، بهتر است که روح تقوا را در آنها زنده کنیم و بالا ببریم تا آنها مصون شوند و خودشان از خود و خانواده شان حفاظت کنند.