زندگــــی کــــاروانــــی

همراه با کاروان امام حسین تا بهشــت ظـهـور

همیـن!!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بـــصیـــرتـــ کــــــاروانـــــی

گام به گام

کتاب گام به گام آموزش دروس آموزش و پرورش ؛ ظلم نابخشودنی به تعلیم و تربیت:|

_________

دعا بفرمایید که مسئله ای ختم به خیر بشه....

یه سری حرفا مونده برای صفحه بافه های احساس که هنوز اندر خم یک کوچه هست...

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بـــصیـــرتـــ کــــــاروانـــــی

دعا برای دکتر!

جونی که برا نوشتن نداریم اما این چند روز بیشتر برای آقای دکتر روحانی عزیز دعا کنیم که سفرشون بی خطر و با موفقیت و عزت آفرین باشه.بالاخره ایشون رئیس جمهور ما هستن و مثل قبل باید برای سفیر ایران دعا کرد.

خب چرا اینطوری ما رو نگاه می کنین؟

برا ما احمدی نژادی ها هم ایشون رئیس جمهور عزیز هستن و احترامشون و کمک به ایشون از هر طریقی بر ما واجبه.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بـــصیـــرتـــ کــــــاروانـــــی

فضولی!

امروز یه پسر بچه نه یا ده ساله اومد مغازه برای خرید لوازم التحریر!

داشت خرید می کرد که دیدم از خودکارا چند تا برداشت.ازش پرسیدم:

برا خواهر برادرت میخوای؟

گفت نه!

بعد تو دل خودم گفتم :

خب به تو چه!والا

بعد که پسره رفت بیرون ، رفتم برا رفقا همین رو تعریف کردم!بعد اون ها هم گفتند:

دقیقا ما هم تو دلمون همین رو گفتیم:))

واقعا خیلی چیزا به ما مربوط نمیشه اما عادت کردیم به فضولی....خیلی بده ها!

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بـــصیـــرتـــ کــــــاروانـــــی

به جای بیانیه

انبار سایت زندگی کاروانی:http://karevani.parsiblog.com/

موقت نوشت/کار شده برای نشریه کانون مهدویت دانشگاه شاهد

بسم ا... الرحمن الرحیم....

عنوان:به جای بیانیه!

سلام!

خوبین؟خوشین؟سلامتین؟

قراره خیلی سریع محضرتون عرض کنیم که کانون مهدویت یاسین دانشگاه- که یحتمل اسمش رو شنیدین- امسال قراره چی کار کنه!

هدفمون اینه هر کاری که میخوایم انجام بدیم ، یه دردی رو دوا کنه!با هر کار کلیشه ای هم به جد مخالفیم و این مسئله ، کار رو دو چندان سخت کرده!

اما ، اگه خدا توفیقش رو به ما بده ، میخوایم پیرامون  مهمترین مسئله جامعه اسلامی امروز ، یعنی خانواده ، با هم گپ و گفت آزاد داشته باشیم! وقتی می شنویم بحث پیرامون خانواده هست،ناخودآگاه پیش خودمون میگیم: دوباره بحثای کلی و تکراری و بعضا به درد نخور ! اصن  یکی از علت هایی که رفتیم سراغ این بحث همین بود ؛ کاربردی نبودن و آپ نبودن بسیاری از حرف های شنیده شده. تا کی باید حرفای کلی و بی مصرف بشنویم؟ خب خودمون هم باید بخوایم دیگه ! والا ! تمام محورهایی که در ادامه عرض می کنیم ، با وضع امروز ما رابطه مستقیم داره! مگه میشه ما آرامش خاطر نداشته باشیم و یک دانشجوی آرمانگرا و طالب علم باشیم؟

 

برا همین ، مصمم شدیم این بحث رو از زاویه ای نو ، پیگیری کنیم.حالا محور های بحثامون چیه؟

اولین موضوع ما ، ساختار یک خانواده اسلامیه. اما قرار نیست که قصه حسین کرد شبستری رو دوباره مرور کنیم! میخوایم ببینیم امروز ، با این همه مشکلات ریز و درشت ، چطور میتونیم کارکرد های خانواده رو حفظ کنیم!یعنی ما به عنوان گل سر سبد خانواده ، چیکار باید کنیم که قوام خانواده هامون مستحکم تر بشه؟مثلا قبلن ها ، پسر پیش پدر کار می کرد و دختر ، کمک دست مادر بود تا زمان ظهور خواستگار! اما اقتضائات امروز ، حتی مهاجرت از زادگاه رو در پی داره!مثلا همین دانشگاه ؛ از صد ها کیلومتر فاصله اومدیم اینجا که ایشالا درس بخونیم!

 

مسئله بعدی که با اون مواجه میشیم ، دوستی هست! یعنی به محض اینکه میخوایم از خانواده فاصله بگیریم ، به پدیده مبارک دوستی می رسیم.بالاخره ما ناگزیر هستیم که برای حضور فعال و پرنشاط در جامعه ، دوستانی رو انتخاب کنیم اما مهم اینجاست: با کی و چگونه ، دوستی کنیم!

اما بعد از دوستی ، به مسئله جالب انگیز ناک " ارتباط با جنس مخالف" میرسیم.بحثی که تا اسمش میاد ، برخی از دوستان ، گارد میگیرن! قراره بیایم این بحث رو مفصل به بوته نقد بذاریم.به طور مثال ، کی گفته رابطه با جنس مخالف بده؟ کسایی که رابطه دارن ، مسلمون نیستن؟ اصن این رابطه در چه چارچوبی هست؟اسلام کلا نهی کرده یا تحجر برخی ، مانع دریافت دقیق نظر اسلام شده؟ و قص علی هذا....!

حالا برای اینکه ما درگیر ابعاد منفی ارتباط با جنس مخالف نشیم ، چیکار باید کرد؟!اینجاست که بحث فوریت ازدواج مطرح میشه! اینکه کی باید ازدواج کرد و اینکه این باید تا ممکن بودن اون ، چقدر فاصله داره؟چه موانعی امروز هست که نمیشه به موقع ازدواج کرد؟چطوری میشه اون مشکلات رو بر طرف کرد؟ اصن میشه؟!

 

بعد از اون به سراغ معیار های ازدواج میریم! بسیاری از ما ممکنه که در آینده ای نچندان دور، قصد ازدواج  داشته باشیم -که البته امیدواریم با کلید آقای دکتر روحانی ، این آینده نزدیک تر بشه!- خب ،معیارای ما چی باید باشه؟کدوم معیارهای ما در اولویت باشه؟ کدوم معیار های ما با اسلام سازگار نیست؟

و در نهایت ، حضور ما در خانواده ای تازه تاسیس! ما چه وظایفی خواهیم داشت؟همسرمون چه وظایفی داره؟ما چه توقعاتی باید از هم داشته باشیم؟ در نقش جدید ، رابطه ما اطرافیان نسبی و سببی چطور باشه؟ و ....

عرض آخر

همه این عناوین ، بحث حاشیه ای زیاد داره؛یعنی موضوعات فرعی در جلسه قطعا مطرح خواهد شد.اینطور نیست که ما بگیم چی باشه و چی نباشه.کارگاه های ما ان شاء ا... مخاطب محور خواهد بود و مثل همایش نیست که همه بنشینند و یکی صحبت کند و تمام. تلاش داریم چیزی مطرح بشه که دغدغه همه ما دانشجویان باشه.ضمن اینکه همه تلاشمان این است که بهترین اساتید و کارشناسان در زمینه خانواده را دعوت کنیم و به گزینه های حداقلی ،‌ به هیچ عنوان فکر نمی کنیم.

عناوین این سلسله جلسات ما "خانواده مهدوی ، مبدا حرکت جامعه ی به سوی ظهور" می باشد. ببینین ، مگه میشه ما خانواده مهدوی نداشته باشیم و داعیه دار جامعه و حکومت اسلامی باشیم؟بیاییم از خانواده خودمان ، طالب ظهور موعود عجل ا...تعالی فرجه باشیم و در نهایت:

در حال و هوای کاروان حسینی باشیم ، مهدی موعود به وعده اش عمل خواهد کرد...

 

وعده ما ، بهشت ظهور...

دبیر کانون مهدویت یاسین

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بـــصیـــرتـــ کــــــاروانـــــی

گفتن یا نگفتن!

یکی نیس بگه : مگه همیشه یکی باید بگه؟

به خودم میگم:

خب احمق!

تو مگه مسئول رصد رفتار آدمایی که فتوا میدی؟

به تو چه ربطی داره بقیه چیکار می کنن؟

واقعا یکی نیس بگه : به تو چه!!

خب برا چی تهمت می زنی؟!
دقیقا با خود شمام!
چرا تو فکرت به آدما تهمت میزنی؟!
این افکارت هستن که رفتارت رو شکل میدن!
بعد اون دنیا یقت رو میگیرن میگی من حرفی نزدم!ولی رفتارت داره حرف میزنه!
آخه دانشجوب!
صرف همزمانی دو رویداد که همبستگی بینشون برقرار نیس!
چرا وقتی یه آقا با خانم حرف میزنه ، هر احتمالی رو در تفکرت میگذرنی جز اینکه دوتا آدم دارن با هم حرف میزنن؟!
اصن به من و تو چه آخه؟!

میگه زغال اگه نسوزونه،سیاه می کنه!!....یه دفه تو عمرمون به خودمون بگیم: به من چه!والا ثواب داره...اول یه ایراد از خودم بگیرم:ما یه جایی گفتیم از دست بعضی دوستان ناراحتیم.بعد پیش خودم گفتم:خب خره!تو ناخواسته و غیر مستقیم داری به یه جماعتی تهمت میزنی!همینجا من از همه دوستانم عذر میخوام.اما جدا من مکدر شدم.یه موقع هست که به من حرفی میزنن اون رو من میدونم و طرف!ولی یه موقع من میشم متغیر مستقل!!یعنی به خاطر من بقیه رو شماتت می کنن.اصلا برام قابل تحمل نیست.بابا جون!آدما عقل دارن والا.شعور هم دارن.می فهمه با کی و چجوری حرف بزنه.چرا یه جوری باهاش حرف می زنین که انگار طرف یـهودیه؟! : (تو رو هر کی می پرستین اینجوری قضاوت نکنین.شما مسلمون!برین روایات رو بخونین!میگه بعضی وقتا ضربه حرف از شمشیر کاری تره! 

من و شما نه! اسلام میگه چارچوب رو حفظ کن.با بعضی از معیارایی که دوستان میدن همه مشکل دارن جز خودشون!من قسم چی بخورم؟نهی از منکر بلد نیستی نکن عزیز من.خوبه حواسمون باشه این افتضاحی که به نام بد حجابی هست محصول نهی از منکر اشتباهه.خب جلومونه دیگه!نمیخوایم عبرت بگیریم؟یعنی بد ترین نظرات پیرامون زن متعلق به خودشونه!تا جایی که ما شک می کنیم خانوما آدمیزادن!میگیم نکنه فرشته ای چیزی هستن ما نباید صحبت کنیم؛مثلا نزدیک شیم میسوزیم!!!تفریط تو غرب رو ببینید!همون قدر بعضی از ما افراط دارن در جدا کردن زن و مرد!بنده هم با اختلاط مخالفم اما با جداسازی هم مخالفم.این دو تا فرق داره!!! زن و مرد باید در چارچوب صحبت کنن البته نه الزاما!.هر کی ناراحت میشه صحبت نکنه.خیلی روشنه ها.من خواهش می کنم ضمن ارادت، کسی خودش رو دین شناس ندونه و فتوا نده! ......

یه موقع بحث در مظن اتهام بودنه! ولی یه موقع مغز بعضی آدما مرض داره!بله!همونطوری که قلب بعضی مرض داره ، مغز بعضیام مرض داره!منتظر نشسته دو تا عامل رو بهم ربط بده بعد نهی از منکر کنه!

بعضیا کار و زندگی ندارنا!

والاااا

این حرفای بالا رو صد بار به خودم میگم بعد شما!یه ایرادی من دارم ، اینه که زود قضاوت می کنم.مثلا یارو رو تو خیابون یا مترو میبینم ، پیش خودم میگم قیافش به آدم خلافا میخوره!....از همین بگیر تا....!

یه خاطره بگم:

یه جوونی تو محله ما بود‌،خیلی آشغال بود!یعنی آشغال بودا.....بعد گذشت یه مدتی من ندیدمش تـــــــــــــــــــــــــا

اینکه دم ضریح امام رضا دیدمش

اونجا به خودم گفتم:

خفه شو:|

من مخالف تساهل و تسامح هستما.با منکر باید مقابله کرد اما منو و شما نباید قضاوت کنیم راجع به شخصیت فرد.شاید یه نفر چش چرون بود یا نماز اول وقت نمیخوند!خب نباید به این گفت بی دین و ایمون یا منافق و دو رو و پایمال کننده خون شهدا و....ما چه میدونیم کی چیکارس....

خدا شاهده چند بار آدم دیدم قیافش به همجنس بازا میخورده ؛ اذون گفتن زود تر از من رفت نماز خوند!یا ایام شهادت و وفات مشکی پوشیده....

اصلا نمیشه قضاوت کرد......اما خب بعضیا ظاهرا بلدن:|

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بـــصیـــرتـــ کــــــاروانـــــی

تلخند عاشقانه

تا حالا از این زاویه نگاه کرده بودین؟!
.
.
.
یه موقع
یه دیوونه یه سنگ میندازه تو چاه
بعد
هیچی دیگه
صد تا عاقل باید بهش بگن :
اونی که از دستش دادی سنگ بود!
بهش فکر نکن...
حتی اگه خوشگل باشه:|
-------------------
..... محترم!
فکر نکن: |
Do you know?!...vallla

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بـــصیـــرتـــ کــــــاروانـــــی

با خانواده تا ظهور....

سلام

من عمدا سایت رو آپ نمی کنم که قالب جدید کارش تموم بشه و منشور نویسنده ها رو بنویسیم که کارمون بی نظم نباشه:)

اما برای خالی نبودن عریضه:

به یه نکته جدید رسیدم!

تا الآن می گفتن امام حسین با خانواده به کربلا رفت....

من میگم امام حسین با خانواده به سوی ظهور رفت!

و دقیقتر:

 امام حسین با خانواده به سوی ظهور آمده است....

ما کجاییم و چقدر با کاروان حسینی فاصله داریم؟

پینوشت:

قابل توجه دوستانی که دارن کمک می کنن برای کارگاه های "خانواده ، مبدا حرکت جامعه به سوی ظهور"

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بـــصیـــرتـــ کــــــاروانـــــی

ایستگاه آخر......

خلاصه کلام اینکه

این همه رفتیم بالا ،‌اومدیم پایین که یه مطلب رو بگیم:

باید مستضعف بود ! باید احساس کنیم و بفهمیم و ایمان داشته باشیم کـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه

به امام نیاز داریم ؛ از جزئی ترین امور زندگی تا امور کلان دنیا...ما محتاج امام هستیم.

همه درد ما از نفهمیدن جمله بالاست.

وقتی این رو درک کردیم ، دنبال سبک و روشی برای همراهی با امام خواهیم بود:

ادعا می کنیم می خواهیم از عقل پیروی کنیم ، عقل ما می گوید : و کل شی احصیناه فی امام مبین! پس به هیچ کس جز امام نیاز نداریم.

وقتی خودمون رو محتاج امام دیدیم ، آن وقت همه وجودمان ( و نه بخشی از آن را) در اختیار امام می گذاریم ، می گوییم تو بگو چه کنیم.

این یعنی زندگی کاروانی....این یعنی نگاه کاروانی....

چی شد؟

ما عقلا اثبات کردیم باید کاروانی زیست...

حالا دوستانی که میگن ولایت فقیه رو چجوری اثبات کنیم:

تا اینجا چند خط شد؟!حالا یه خط دیگه:

حالا که به امام دسترسی نداریم ، چی کار کنیم؟.....باید به اشبه به امام نگاه کنیم....وقتی خورشید نیست به ماه نگاه می کنیم.وقتی پدر نیست به برادر بزرگ نگاه می کنیم.....

از کجا بفهمیم؟

خدا حتما دل ها را هدایت خواهد کرد....چون امام در ظاهر نیست اما وقتی امام باشد دیگر خبری از دل نیست! عقل ِمطلق باید باشد تا گمراه نشد.مثال:زمان امیر المومنین(علیه السلام)

حالا بریم سه وجب کتاب بنویسیم اثبات ولایت فقیه! تو دو خط اثبات میشه:تصورش تصدیق را در پی دارد...

کسی ولایت فقیه رو میفهمه که نیاز صد در صدی به امام را فهمیده باشه و لا غیر....

اما............

حدود دو سال و پنج ماه از شروع وبلاگ زندگی کاروانی میگذره.اون اوایل ، یه نفر بیشتر مخاطب نداشت حرفامون(نه اینکه مخاطب خاص باشه ها!)کلا یه نفر میومد وبلاگ!اما به خاطر امتیازاتی که سیستم پارسی بلاگ داره ، به مرور ، به تعداد مخاطبان وبلاگ ، افزوده شد.

اما خیلی زود ، این صفحه اینترنت ، از وبلاگ تبدیل شد به یک : شبکه اجتماعی کوچک! و این اتفاق افتاد در حالی که خیلی سخت بود و وقت و حوصله قابل توجهی میخواست.

اما قبل از اینکه توضیحات رو ادامه بدم ، یه نکته تو گلوم مونده (!!):

من مخالفم که به اینترنت بگیم فضای مجازی.من اینترنت رو فضای مجازی نمی دونم.من جنس فضای اینترنت رو واقعی دیدم و لمس کردم.اینجا مخاطبین ، خودشون بودن نه شخصیت کاذبشون.قریب به اتفاق کامنت ها ، حرف دل بود نه صرفا یک لایه از شخصیت!من این رو دیدم.

اما چرا شبکه اجتماعی؟

تفاوت اینجا با خیلی از وبلاگ ها ، مخاطب محوری مطالب هست.اینجا مخاطب خودش رو اثر گذاشت می دونست.هم روی نویسنده و هم روی دیگران ؛ وقتی مخاطب احساس کنه به نظراتش اهمیت داده میشه ، وقتی احساس کنه مهم تلقی میشه ، وقتی احساس کنه روابط انسانیه دو طرفه برقرار میشه ، دیگه احساس نمی کنه باید صرفا بگه خوب یا بد بود ؛ وقت میذاره و چندین پاراگراف ، مطلب نویسنده رو خیلی دقیق نقد می کنه...این با ارزش هست و راحت بدست نمیاد.

وقتی میرم توی یه وبلاگ نظر میذارم و نویسنده ، نبود چند وقته منو تذکر میده ، این یعنی احساس مهم بودن،یعنی نویسنده خودش رو برتر نمیدونه....

تلاش بر این بود: مطالبی که اینجا نوشته میشه ، بروز باشه ، مهم باشه ، کاربردی باشه ، با هدف ایجاد دغدغه باشه ، جذب حداکثری داشته باشه ، به نیاز های مخاطبین توجه داشته باشه ، مودبانه باشه ، بکر باشه ، به زوایایی اشاره بشه که کمتر بهش اشاره شده و.... .

خواستیم مطالب متفاوت باشه ، هم سیاسی ، هم اجتماعی ، هم مذهبی ، هم دلنوشت ..... کمتر پیش میومد که دو مطلب یکنواخت پشت سر هم باشه....اصلا میخواستیم تکراری نباشیم و هیچ مرزی رو برای خودمون قائل نباشیم.از مطلب کپی شده تا نقل شده تا نوشته های وارده .....

خواستیم اگه کسی برای بار اول اومد اینجا ، از چند پست آخر ، یکیش رو بخونه.... و آمار بازدید کننده وبلاگ ، صحت این عرض بنده هست.ما مگه فیل هوا می کنیم که 500 نفر بازدید کننده داریم؟یه شوخی هم همین جا بکنیم: برخی اوقات یه روحانی خیلی باید تلاش کنه که نصف این تعداد مخاطب داشته باشه اما اینجا به برکت مطالبی که گفته می شد این امر محقق شد.

خواستیم اینجا لااقل یه ذره بوی حضرت زهرا رو بده....خوشحالیم که ، ما همه از ایشان هستیم ، اصلا در نور ایشان خلق شدیم که فطرت داریم .فطرت از آن حضرت زهراست...یا فاطر و بحق فاطمه...حالا اینکه ایشون از این وبلاگ راضی بودن یا نه رو ما خبر نداریم.امیدواریم مادری نگاه کرده باشن.....تحقق مطالب بالا یقینا به خاطر اجازه ایشان است...

اما برخی اوقات این حقیر سراپا تقصیر ، اشتباهاتی رو مرتکب شد.از نوع بیان مطلب گرفته تا برخی محتواهای آن که نظرات شخصی من بوده.....این ها ارتباطی به ایشان نداشته و بی دقتی قطعا از این حقیر بوده....

برخی جاها ممکنه با مخاطب خوب صحبت نکرده باشیم....برخی جاها ممکنه زیاده روی کرده باشیم....برخی جاها ممکنه یه حرفی رو باید میزدیم و نه نزدیم....ممکنه کامل نگفته باشیم...دقت لازم رو نداشتیم....همه این ها در پرونده بنده نوشته میشه....

می خواستیم اینجا خودمونی باشیم و بی تکلف....از خدا که پنهون نیست از شما هم پنهون نباشه:ما که تو این عالم عظیم که چیزی نیستیم!دو روزی فضا رو اشغال می کنیم و بعد هم تبدیل میشیم به خاک ؛ پس چه کاریه که "منی" قائل بشیم.اصلا اومدیم که برای "او" باشیم ،همراه او باشیم ...فقط اگه این "نفس"بذاره....

میخواستیم نگاهمون رو به نگاه امام علیه السلام نزدیک کنیم....

میخواستیم بگیم دشمن قسم خورده داریم....و هو لکم عدو مبین داریم....

میخواستیم روی شیطان رو کم کنیم!اما برخی اوقات اشتباه کردیم...

میخواستیم بگیم جز رهبری به هیچ کس تعلق خاطر نداریم مگر در راه او باشد....

میخواستیم هدفمند و حساب شده بنویسیم....

اما برخی از خواسته های ما عملی نشد...!

اما حرکت کردیم....

می خواستیم بگوییم نباید شیعه قائد باشیم و بشینیم و منتظر شویم...باید شیعه قائم بود و به سمت او با همه وجود حرکت کرد...

میخواستیم بگوییم اگر می گویند و اکثر الدعا بتعجیل الفرج یعنی همه اعمالمان باید در راستای ظهور باشد تا در کارهای ما هم گشایش باشد!یعنی اگر کاری برای او نباشد گشایشی در مسیر خدایی نخواهیم داشت حتی اگر در ظاهر دروس دینی را بخوانیم....

میخواستیم.....میخواستیم.....میخواستیم......................................خیلی کارها رو میخواستیم اما یه نفر هست و کلی نقص!

قرار بود ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها خداحافظی کنیم که به چند دلیل نشد.دلایلش خیلی مهم نیست ...هم امر مادر عزیزم بود که بنویس و هم نزدیکی به ایام انتخابات و هم نظرسنجی وبلاگ و....اما امروز دیگه وقت رفته(ایکون هق هق هق هق:دی)

تو این مدت ، خیلی از دوستان لطف داشتند و ما رو شرمنده کردند واقعا....خیلی ....نه کسی هستیم نه آش دهن سوزی هستیم و نه تحفه ای از جانب حق!اما دوست نداشتم و ندارم که کسی بگه شما باید بمونی.چون زشت میدونم کسی خدای نکرده بخواد با اصرار یه الاخی مثل ما رو وادار به موندن کنه:(....(نشنیده بگیرین : گرچه یکی دو تا حرف هم شنیدیم که فراموش نخواهیم کرد)

این مدت دوستان بسیار بسیار خوبی پیدا کردیم ، برادران بسیار نازنین در اقصی نقاط ایران و خواهران بزرگوار و بزرگمون که حقا ما خیلی اذیتشون کردیم:)

دیگه همین...

امــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا

از این به بعد ، یکی از دوستان بسیار عزیز و برادر بزرگوار به نام "قـــریــــب" در این وبلاگ قلم خواهند زد و لطف داشتن و از ما قول گرفتن که بنویسیم.محور وبلاگ و محتوای اون با ایشون هست ....

به خاطر همه خوبی و های نکردمون و بدی هامون ،حلال بفرمایـــــــــــــــــــــ‌ـ ـ ـ ـیـ ـ ـ ـد .....

 

عموی علیرضا:)

02.jpg

 

آخرین پی نوشت (دوباره آیکون هق هق هق هق: دی)

1-برا ارشدمون دعا کنین هرچی خیر هست همون بشه ....

2-با این اوضاع اقتصادی هم فقط برا ارشد دعا کنین:دی

3-ایشالا پسرایی که سر صف ایستادن زودتر ازدواج کنن(این دیگه مخاطب خاص داره ، چندین نفر هم مخاطبن)!این هم برا دوستانی که میگن چرا به پسرا گیر نمیدی:))

4-خدا آخر و عاقبت ما رو ختم به خیر کنه.

5-ماه مبارک رمضان نزدیکه...برا دوستاتون دعا کنین...خیلی:(

6-پیشاپیش ولادت امام حسن مجتبی ، کریم اهل بیت علیه السلام هم مبارک باشه:)

7-طلوع می کند آخر طلیعه موعود....میسر قبله عوض می شود به سوی حسین...

8-....خـ ـ ـ ـ ـداحـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـافـ ـ ـ ـ ـ ظ...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بـــصیـــرتـــ کــــــاروانـــــی

ورژن جدید دیوان حافظ!

کلا رسممون سر کلاس این بود که اولین بار خود بچه ها متن درس رو میخوندن ؛

<** ادامه مطلب... **>

تو ذهنم داشتم به یه نکته ای فکر می کردم و یکی از بچه ها هم داشت متن درس دهخدا رو بلند میخوند و رسید به زمان مرگ ایشون که شعر حافظ رو در لحظات آخر زمزمه می کردند:

مبصر.....مبصر.....

یه لحظه به خودم گفتم ما تو درس مبصر نداشتیم.....بهش گفتم:چــــــــــــــــــــــــــی؟!

گفت: مبصر دیگه!

گفتم: مبصر کجای درسه اونوخ؟

گفت :اینها دیگه آقا....درد عشقی کشیده ام که مبصر...زهر هجری کشیده ام که مبصر......

میدونستم که اهل سر کار گذاشتن نیست!بهش گفتم دقت کن بعد بخون:

گفت :آهان آقا....مـــُـــپْر  ِ سْ !!

من :|

مرحوم دهخدا :|

نویسنده دیوان حافظ(سعدی) :|

یونسکو :|

کوزت :|

جناب بندلتون :|

میچیکو :|

مرحومه یوری :|

هرمان هسه :|

جان رونالد روئن تالکین :|

جمعی از مریدان :|

خانواده کوکب و چنگیز (پستای ازدواج کاروانی) :|

حاج آقا ثانی :|

مادر رها :|

اردلان....بگو خب عصبانی شدم!:|

 

پینوشت:

از وقتی جناب قریب نوشتن ، میانگین آمار وبلاگ ، صد تا اضافه شده و رسیده به 600 تا :|....

روحانی مچکریم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بـــصیـــرتـــ کــــــاروانـــــی