***
***
دوستان دانشجو ، طلبه ، اساتید و همه کسانی که دغدغه پیشرفت و رفع مشکلات کنونی جامعه را دارند ،
حتما حتما حتما این کتاب رو مطالعه کنند.
هر وقت این کتاب رو باز می کنم ، احساس می کنم به اندازه 20 سال از صحبت های رهبری ، عقب هستیم و بدون اغراق ، به شدت حیرت زده میشم.و نکته حائز اهمیت ، اشراف دقیق رهبری بر نقاط ضعف نظام هست....
«علم و دانش هم اسلامى و از اسلام است؛ و الّا به دانشگاه رفتن و مقدارى از بیتالمال و امکانات مردم را مصرف کردن، و بدون اینکه یک نفر به علم دل بدهد و به فراگیرى اهمیتى بدهد، فقط براى اینکه بتواند سرهمبندى، تکه کاغذى به دست بیاورد و در سایهى آن شغلى بگیرد، تا پولى گیربیاورد - نه اینکه شغلى بگیرد، تا کارى بکند - اینکه اسلامى نیست. دانشجو هم اگر اینطور درس بخواند، اسلامى نیست. استاد هم اگر اینطور درس بدهد، اسلامى نیست. روابط اسلامى در دانشگاه این است؛ والّا جوانان و دختران و پسران ما بحمداللَّه مسلمانند.»
پینوشت:
بخشی از بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران در اردیبهشت سال گذشته (توصیه می کنم بخونین ؛ نکات فوق العاده ای داره که هیچ کس جز رهبری جرأت گفتنش رو نداره+ضمن اینکه دقت بفرمایید این حرف ها رو قبل از افتضاحات حضرات سران 3 قوه مطرح کردن):
یکى از چیزهائى هم که حالا در عرصه و در میدان لازم است به آن توجه کنیم، این است که: مراقب باشیم دستگاههاى انقلاب سرشان گرمِ کارهاى غیرمفید و احیاناً مضر در این حرکت پیشرونده نشود، که یکى از اینها، همین مسئلهى اختلافات است، که من اگر روى اینها تکیه میکنم، به خاطر این است. یک وقت هست که یک جریانى در مقابل انقلاب مىآید قد علم میکند به قصد کوبیدن انقلاب، خب، وظیفهى هر کسى است که دفاع کند. انقلاب از خودش دفاع میکند، مثل هر موجود زندهى دیگرى. انقلابى که نتواند در دوران فتنه، در دوران ایجاد کودتاهاى گوناگون ـ سیاسى و نظامى و امثال اینها ـ از خودش دفاع کند، زنده نیست. این انقلاب زنده است؛ لذا از خودش دفاع میکند، غالب هم میشود، پیروز هم میشود، برو برگرد هم ندارد؛ کمااینکه در سال 88 دیدید این کار اتفاق افتاد. یک وقت این است قضیه، یک وقت نه، قضیه، قضیهى ایستادگى در مقابل یک حرکت براندازانه و اینچنین نیست؛ اختلاف نظر، اختلاف سلیقه، اختلاف عقیده احیاناً است. اینها را بایستى هرچه ممکن است فرو کاست. اینجور چیزها را هرچه ممکن است باید کم کرد. مشتعل کردن این اختلاف نظرها مضر است.
یک مسئله این است که اگر یک کسى یک حرف غلطى زد، آیا کسى باید به او جواب بدهد یا نه؟ خب، بله معلوم است. جواب دادن به حرف غلط، شیوهى خودش را دارد، راه خودش را دارد، کار خاص خودش است. یک وقت هست که حالا که کسى یک حرف غلطى زد، ما بیائیم مثلاً صدجا این حرف غلط را تابلو کنیم، شعار کنیم که آقا، فلانى این حرف غلط را زد، تا همه بدانند. این است که اشتباه است، خطاست. من با حرکت روشنگرانه از سوى هر کسى، از سوى هر نهادى، هیچ مخالفتى ندارم، بلکه علاقهمندم و معتقدم به مسئلهى تبیین. یعنى اصلاً جزو راهبردهاى اساسى کار ما از اول، مسئلهى تبیین بوده است. تبیین لازم است؛ اما این معنایش این نیست که ما به اختلافات درونى، هى دامن بزنیم. مراقب باشید. این را همه باید مراقب باشند؛ بخصوص سپاه. سپاه مراقب باشد. در جریانهاى سیاسى، در جریانهاى گوناگون فکرى و سلیقهاى مطلقاً مشتعل کردن فضا مناسب نیست. حالا شماها الحمدلله همهتان بصیرید، آگاهید، لابد از جریانات خبر دارید و الان همین اوضاعى را که توی کشور هست، مىبینید که متأسفانه این علیه آن، آن علیه این؛ و دستگاههاى خارجى چه خوشحالىاى میکنند؛ تحلیل میگذارند رویش: بله، بینشان اختلاف افتاد، نابود شدند، از بین رفتند(!) آرزوهاى خودشان را هى مرتباً تکرار میکنند. خب، پیداست که این مسئله نقطهى ضعف ماست. نباید بگذاریم این نقطه ضعف ادامه پیدا کند یا افزایش پیدا کند. اینها را باید توجه داشت. حرکت، حرکت متین، مستدل و مستند باشد. اگر کسانى اختلافنظرهائى دارند، با استدلال بیان کنند. عرض کردم، من معتقد به تبیین هستم. در دوران مبارزات هم، اختلاف ما با چپیها و مارکسیستهائى که آن وقت مبارزه میکردند، سر همین بود که ما میگفتیم باید تبیین کرد، آنها به تبیین اعتقاد نداشتند؛ یک چیز دیگرى میگفتند، یک تفسیر دیگرى داشتند. کار انقلاب از اساس با تبیین، روشنگرى، بیان منطقى، مستدل و دور از هو و جنجال بود. اگر هو و جنجال وارد شد، حرف منطقى را هم خراب خواهد کرد. ممکن است چهار نفر جذب شوند، اما چهار نفر آدم هوشمندتر دفع میشوند. این، حرف ماست؛ این، عرض ماست.
تو خبر ها خوندم که حدود سه هزار نفر از آقای مصباح خواستن که نامزد اصلح معرفی کنن.در نگاه اول شاید به نظر بیاد که کار درستی صورت گرفته اما این حقیر نظر دیگری دارد:
اولا که آقای مصباح یک نفر هستن مثل بقیه و نظرشون محترم هست.
دوما اینکه کسی حق نداره بگه نظر آقای مصباح یعنی بهترین نظر.
سوما کی گفته ایشون باید نامزد اصلح رو معرفی کنن؟
چهارما مگه ما شاخص نداریم؟رهبری ، یکی از وظایفشون دادن شاخص هست و این کار رو کردن و خواهند کرد.چه دلیلی داره ما از یه نفر بخوایم اصلح رو معرفی کنه که هرکی شما بگی اون اصلح هست؟
پنجما آیا درسته شخصیتی مثل ایشون ، "خودکشی سیاسی" انجام بده و کسی رو معرفی کنه که از نظر مریدان ایشون هم اصلح به نظر نرسه و به دنبال کاندیداتوری سعید جلیلی باشند؟روز یکشنبه هم حضار سالن سید الشهدا استقبال سردی از ایشون کردن.
ششما مطمئن هستم اگر ایشون بجای دامن زدن به اختلافات ، در جهت وحدت اصولگرایان حرکت می کردند ، امروز نگران آینده حرب اللهی ها نبودیم!تاسیس جبهه پایداری از اول اشتباه بود و بزرگترین لطمه رو به وحدت نیروهای انقلاب زد.
هفتما وقت اون نرسیده بجای مطیع بودن از شخصی غیر از "ولی"سعی کنیم منطق خود را به رهبری نزدیک کنیم؟یعنی اگه آقای مصباح(خدای نکرده)در قید حیات نبودن ، حضرات طلاب و دانشجویی که نامه نوشتن در شناخت نامزد اصلح به نتیجه نمی رسیدند؟!!این که خیلی زشته!از دو ماه قبل چشم به نظر یک نفر "غیر از رهبر" بودن جالب نیست.این یعنی حضرات"منطق ندارند و حتی نمی خواهند کمی فکر و استدلال کنند".خوبه جناب یامین پور عزیز هم بدانند که فقط و فقط باید در بیعت با "ولی" بود و نه هیچ کس دیگر!
هشتما یعنی الآن دوستانی که نامه نوشتن ، به آقای لنکرانی بزرگوار رای میدن؟!!!ریاست جمهوری به یک فرد "انقلابی" و "پوست کلفت" نیاز دارد!
و در نهایت به نظر می رسه برای ریاست جمهوری باید روی فرد دیگری حساب باز کرد.
پینوشت:
1-چی میشه که یه انقلاب پس از 34 سال ، حتی یک نفر برای ریاست جمهوری تربیت نکرده است؟!
2-برای صدا و سیما متاسفیم:(
3-به نظرم افرادی که تا الآن نامزد شدن ، با اینکه بسیار محترم و خدوم هستند(البته بجز چند نفریشون که نه محترم هستند و نه خدوم!) ، توان مدیریت کشور را ندارند.
4-جالبه! ویژگی های مثبت احمدی نژاد را ندارند ، آن ویژگی ها را مردود می پندارند!....:رئیس جمهور کارگر و یا کارمند نیست که شبانهروز تلاش کند و یا بخواهد به سفرهای مختلف برود بلکه رئیس جمهور باید قدرت فهم عمومی مسایل را داشته باشد. ....
خوب شد احمدی نژاد این حرف رو نزد و گرنه حتما تحت تاثیر مشایی گفته بود!!
5-مملکت حسینی بی صاحب نیست....
عکس نوشت:
اوه اوه اوه اوه......!یعنی اصن یه وعضیه!
از هلو تا گردوی کوچک!!!
الآن این گردوی کوچک در تعریف بود یا....؟!
قبلن ها یه جمله تو پیامرسان خوندم جالب بود:
می گفت یه جوانی سر یه راهی رسید که یه پیرمرد نشسته بود.پیرمرد به جوان گفت:
ببین!من این راه رو رفتم ، وقتی برگشتم موهای سرم سفید شد!
جوان بی کله و جاهل هم گفت بریم ببینیم چه خبره!
این شد که وقتی جوان از آن راه برگشته بود ، موهای سرش سفید شده بود و آن پیرمرد هم نبود:|
پینوشت:
1-به مناسبت روز جناب سعدی:
اول سال یه امتحانک از بچه ها گرفتیم و سوال کردیم:
دیوان حافظ اثر کیست؟
و مریدان با اعتماد به سقفی مثال زدنی نوشتند: سعدی!
من:|
مشاورشون:|
مدیر مدرسه:|
وزیر آموزش و پرورش:|
حافظ:|
مولوی:|
افلاطون:|
یوهان وولفگانگ :|
سعدی :دی
2-من تازه فهمیدم چرا مردم اینقدر ماهواره دارن:
آدم تلویزیون خودمون رو میبینه واقعا گمراه میشه از بس که سلیقه ای رفتار می کنن!
آدم وقتی بی بی سی میبینه خیالش راحته!
به هرکی فحش داد به اون رای میدیم!والا......(100% تضمینی جهت شناخت اصلح!)
3-امروز خدا به جامعه دانشگاهی رحم کرد!دستم رفت که گوشی (6600) رو پرت کنم تو دهن استاد از بس که حرف مفت میزد!واقعا نزدیک بود!! یعنی اصن یه تخیالاتی دارن بعضی از این اساتید....
4-احتمالا ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها آخرین پست وبلاگ رو خواهیم نوشت.(الآن اینو گفتم که اصرار کنین بمونم:دی)
ضمنا کاندیدای ما هم در آب لیمو و زعفرون خوابوندیمش!
.
.
.
تاریخ مصور:
سفر مقام معظم رهبری به شیراز در تاریخ14/2-1387
خدایا، سه چیز مرا باز میدارد از این که خواستهی خود را با تو در میان گذارم، و یک چیز مرا بر آن وا میدارد.
فرمانی که دادهای و من در عمل به آن کُندی کردهام، کاری که مرا از آن بازداشتهای و من به انجام دادنِ آن شتاب ورزیدهام، نعمتی که به من ارزانی داشتهای و من در سپاس آن کوتاهی نمودهام، سه چیزی هستند که مرا باز میدارند.
اما بخشش و نیکی بسیار تو به کسی که روی به درگاهت آورد و با خوشبینی به سوی تو آید، مرا به گفتنِ خواستهام بر میانگیزد؛ چرا که هر احسانِ تو بخشش بسیار است، و هر نعمتِ تو نعمتی بیسابقه.
...اعتراف میکنم که در هنگام احسانِ تو جز خودداری از نافرمانی تو کاری نکردهام، حال آن که هیچ گاه از نعمتهای تو بیبهره نبودهام.
ای معبودِ من، آیا اقرارم به کارهای ناپسند در پیشگاه تو، مرا سود میدهد؟ و اعترافم به زشتکاریها مرا از عذاب تو نجات میبخشد؟ یا در همین حال که هستم خشمِ خود را بر من واجب کردهای، و هم اکنون که تو را میخوانم غضب خود را دامنگیرم ساختهای؟
ای خداوند پاک، از تو ناامید نخواهم شد، زیرا دَرِ بازگشت به سوی خود را به رویم گشودهای. پس به درگاهت مینالم، چونان بندهای ذلیل که بر خود ستم کرده و حُرمت پروردگارِ خود را شکسته است؛
همان که گناهانش فزونی یافته و روزگار عمرش سپری شده و چندان که مینگرد، زمان کار کردنش به سر آمده و زندگیاش رو به پایان نهاده است، و به یقین میداند که پناهی جز تو ندارد و از عذاب تو گریختن نتواند. پس با توبه روی به درگاهت آورده و آن را برای تو خالص گردانیده و با دلی پاک و پاکیزه در پیشگاهت ایستاده و با صدایی آرام و دگرگون تو را میخواند.
از فروتنی بسیار و سر به زیر افکندن در پیشگاه تو قامتش خم گردیده و ترس از تو پاهایش را به لرزه درآورده و گونههایش خیسِ اشک است، و در این حال، تو را میخواند که: ای مهربانترین مهربانان، و ای مهربانترین کسی که رحمت خواهان سوی تو آیند و جویندگانِ آمرزش پیرامونِ تو گردش کنند. ای آن که بخشش تو از انتقامت بیشتر، و خشنودی تو از خشمت افزونتر است.
ای آن که به نیکی از گناه خلق در میگذری تا ستایشِ تو کنند. ای آن که بندگانت را به پذیرش توبه عادت دادهای و با توبه تبهکارانشان را به راه آوردهای. ای آن که به اندک کارِ نیک ایشان خرسند شوی و آن کارِ کم را پاداش بسیار دهی. ای آن که اجابت دعای بندگان را ضامن شدهای و با فضل و بخشش خود، به آنان پاداش نیک وعده فرمودهای.
من آن گنهکارترینِ گنهکارانی نیستم که آمرزیدهای؛ من از نکوهیدهترین کسانی نیستم که از تو پوزش خواستهاند و پذیرفتهای؛ و از ستمکارترینِ ستمکارانی نیستم که رو به سوی تو آوردهاند و تو نیز [با رحمت خود] به ایشان رو کردهای.
من اینک به سوی تو برمیگردم؛ همچون کسی که از گذشتهی خود سخت پشیمان است و از بار گرانِ معصیتی که بر دوش دارد، هراسان است، و از آنچه گرفتار آن شده، شرمسار و دل نگران است.
میداند که آمرزش گناهان بزرگ، پیش تو کار سختی نیست، و در گذشتن از خطاهای سنگین بر تو دشوار نباشد، و بردباری در برابر تباهکاری آشکار ما تو را به زحمت نیندازد، و محبوبترین بندگان تو آن کس است که در برابرِ تو سرکشی نکند و از پافشاری بر گناه بپرهیزد و پیوسته از تو آمرزش خواهد.
خدایا من از گردن کشی در برابرِ تو بیزاری میجویم و از پافشاری بر گناه به تو پناه میبرم و از هر کوتاهی که کردهام آمرزش میطلبم و بر آن کار که در آن فرو مانم از تو یاری میخواهم.
خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و گناه آنچه را بر من واجب کردهای، بر من ببخشای، و مرا از کیفری که سزاوار آنم، بِرَهان، و از آنچه گناهکاران را به وحشت انداز، آسوده بدار؛ زرا تو بر چشمپوشی از گناه توانایی، و تنها به تو امیدِ خطا پوشی هست، و همگان تو را به وصف آمرزش میشناسند. خواستهی خویش را تنها از تو میخواهم که گناهم را جز تو آمرزندهای نیست. هرگز، هرگز!
من بر خویشتن جز از عذابِ تو نمیترسم، که تنها از تو باید بیم داشت و تنها از تو باید آمرزش خواست. بر محمد و خاندانش درود فرست و نیازم را برآور و خواستهام را برسان و گناهم را ببخشای و مرا از ترس در امان دار، که تو بر هر کاری توانایی و این همه بر تو آسان است. چنین باد ای پروردگار هستیها.
دعای دوازدهم صحیفه سجادیه-به یاد سحرهای ماه عشق بازی با خوبترین ها....
پینوشت:
1-از یه جایی عبور می کردم ، بحث بود که چجوری میشه دغدغه مند شد.تو راه داشتم فکر می کردم که خب ، جوابش چیه؟
پیش خودم گفتم که باید احساس نیاز بشه و تا نیاز نباشه ما دغدغه ای هم نخواهیم داشت.اما.....
هر چی فکر کردم دیدم تو زندگی روزمرم هیچ نیازی به امام ندارم که بخوام دغدغه امام رو هم داشته باشم.
چرا احساس نیاز نمی کنم؟......شما احساس نیاز می کنید؟!
اصن فکر کنید ما مثل سنی ها معتقد باشیم هنوز موعود به دنیا نیامده.با امروز فرقی داشتیم؟..............
*
فقط بلند نشو چون که زود می افتی............بدون بال پریدن به تو نمی آید
تلاش کن که دو چشمی مرا نگاه کنی....چنین ندیدن و دیدن به تو نمی آید
بمان که دخترمان را خودت عروس کنی.........به آرزو نرسیدن به تو نمی آید
........................................................نفسْ بلند کشیدن به تو نمی آید
**
بس که لاغر شدم ، پدرْ دیگر .........به تنم پیرهن نمی آید....
خبرگزاری نیویورک تایمز :
سخنگوی ائتلاف شیخ و مریدان در مصاحبه اختصاصی با خبرنگار کاروان پرس اعلام کرد:
بزودی در این مکان ، یکی از مریدان شیخ ، احساس تکلیف خواهد نمود!
صفجه سلسله پست های کاروانسرای ابراهیمیان
بـه قـلـم برادر بزرگوار
جنـاب آشـــــنـا
هو السلام...
هزینه یعنی
آنچه که دادی و هیچ بدست آوردی
اما خیلی اوقات
آنچه که بدست می آوری به چشمت نمی آید
بودن در کنار پدر و مادر ؛ پدر بزرگ و مادر بزرگ ؛ دوست
قیمتش بیش از هزینه آن است...خیلی....
پینوشت:
چیزی شبیه به پیرهـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــن سیاه که تا از دستش ندادم
قیمتش را نفهمیدم....
نگه ندار در گلو ، نریز در دلت فرو
شبیه من پسر عمو نباش گریه کن علی
تو را به جــــان مـــــن فقــط یــواش گریـه کـن علــی
...............
.........
.....
...
..
.
همینـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
پینوشت:
دق الباب می کنند ،
ملکوت است که سر به زیر ، پایین آمده ؛
آخر
پرستـــــــــــوی علــــــــــــــــی بال و پری برای پرواز نداشت....
و دیگـــر بــــاز نــخواهنــــد گشــــــــــت
تا دنیــــا به ملکـــــــــــوت برســــــد
و تــــازه آن زمــان اســـــــت که
در نفخ صور خواهند دمیـد
و دیگر چشــــم کســی
جــــــــــــز خـــوبــــان
به بـیـت فــاطـمه
نـخـواهد افتـاد
خوبـانـی کـه
"الـا وجهـه"
باشــنــد
......